گرامر Get در زبان انگلیسی + 23 فعل عبارتی با get و کاربرد ها
فعل get در زبان انگلیسی بسیار پرکاربرد است؛ شاید پایه ای ترین معنای get “گرفتن” باشد، ولی یکی از دلایل این که زبان آموزان با این فعل آشنا هستند و گاها با آن به مشکل بر می خورند این است که هم خودش معناهای متفاوتی دارد و هم در ترکیب با کلمات و حروف اضافه مختلف می تواند معناهای بسیاری داشته باشد.
بهترین حالت یادگیری این فعل و تسلط بر آن این است که طی زمان و در جلسات مختلف آن را یاد بگیرید؛ با این حال در این مقاله ابتدا کاربردهای کلی get در انگلیسی را می شناسیم، و پس از آن لیستی به شما خواهیم داد که می توانید از آن استفاده کنید و افعال عبارتی با get را که در انگلیسی کاربرد دارند یاد بگیرید. با ما همراه باشید.
معنی فعل Get در انگلیسی
در ادامه به معناهای کلی این کلمه و فعل در زبان انگلیسی می پردازیم:
-
آوردن، دریافت کردن، و به دست آوردن (Fetch, Receive and Obtain)
زمانی که از get در این معناها استفاده می کنیم می توانیم بعد از آن مفعول مستقیم بیاوریم، یا ابتدا مفعول غیرمستقیم و بعد مفعول مستقیم بیاوریم. ابتدا مثالهایی برای مفعول مستقیم:
When are you going to get the phone you ordered?
چه زمانی قرار است گوشی ای را که سفارش دادی تحویل بگیری؟
They were all dismissed from the company but some of them managed to get new jobs within a month.
آنها همگی از شرکت اخراج شدند اما بعضی هایشان توانستند طی یک ماه شغل های جدید به دست بیاورند.
حال مثال هایی از جملاتی که دارای مفعول غیرمستقیم و مفعول مستقیم هستند می زنیم:
Can you get me an ice-cream? Thanks.
می توانی برایم یک بستنی بگیری؟ ممنون.
Can we stop here? I need to get Fiona and Sarah some cash from the ATM.
می توانیم اینجا توقف کنیم؟ لازم است برای فیونا و سارا مقداری پول نقد از خودپرداز بگیرم.
البته توجه کنید که فعل take نیز معنایی اینچنینی و مشابه دارد؛ برای فهم تفاوت این دو، مقاله زیر را مطالعه کنید.
-
شدن (Become)
معمولا برای توصیف یک تغییر و به شکل کلی صحبت راجع به “… شدن”، از ساختار (صفت) get + adjective استفاده می کنیم:
Put your coat and gloves on or you’ll get cold.
ژاکت و دستکش هایت را بپوش وگرنه سردت خواهد شد.
Let’s hope she gets better.
بیا امیدوار باشیم که بزودی (حالش) بهتر شود.
It’s getting dark out there.
آن بیرون هوا دارد تاریک می شود.
-
استفاده از get برای توصیف اتفاقات منفی (مجهول)
از ساختار get + -ed برای صحبت راجع به چیزهایی استفاده می کنیم که برایمان اتفاق می افتند، معمولا چیزهایی که خوشایند نیستند و نمی خواهیم برایمان اتفاق بیفتند. به این الگو حالت مجهول get می گوییم:
The cottage got really badly damaged in the floods last year.
کلبه در سیل های سال پیش به شکل بدی دچار صدمه شد.
Sorry we’re late. The train got delayed for over an hour outside Manchester.
متاسفیم که دیر کردیم. قطار بیرون منچستر بیش از یک ساعت معطل شد.
-
واگذار کردن کاری
زمانی از ساختار get + object + p.p. استفاده می کنیم که بخواهیم راجع به این صحبت کنیم که کاری را به کس دیگری بسپریم یا در واقع باعث اتفاق افتادن چیزی شویم. در حالت رسمی تر می توانیم از ساختار مشابه، با have استفاده کنیم؛ یعنی have + object + p.p.:
I’m getting my watch repaired on Tuesday.
سه شنبه می دهم ساعتم تعمیر شود (می دهم تعمیرش کنند)
I’m going to the supermarket, so, I’ll get your jacket cleaned if you like.
دارم به سوپرمارکت می روم، پس، اگر دوست داشته باشی می دهم ژاکتت تمیز شود (می دهم تمیزش کنند).
* همچنین می توان از دو ساختار get + object + infinitive + to و get + object + -ing به شکل مشابه به معنای “باعث اتفاق افتادن چیزی یا کسی را قانع کردن برای انجام کاری” استفاده کرد. مثلا:
They got me to talk to the police, even though I knew it wouldn’t help.
آنها من را قانع کردند که با پلیس صحبت کنم، حتی با اینکه می دانستم کمکی نخواهد کرد.
Can you help me get this printer working?
می توانی به من کمک کنی این پرینتر را به کار بیندازم؟
-
خریدن (buy)
مثالها:
We must get some milk. There isn’t any left.
باید مقداری شیر بخریم. هیچی نمانده.
Shall we get some fruit too?
مقداری میوه هم بگیریم؟
-
رسیدن (arrive)
They left at 4:30 and got home at 7:45.
ساعت 4:30 رفتند و 7:45 به خانه رسیدند
When did he get there?
چه زمانی به آنجا رسید؟
افعال عبارتی با get
با ترکیب get با حروف اضافه (prepositions) می توان افعال عبارتی یا phrasal verb های بسیار متعددی ساخت که معنا های بسیار متنوع و جدیدی به ما خواهند داد. در ادامه لیستی از این موارد را با هم به همراه مثال و ترجمه یاد می گیریم.
1- Get about
از این اصطلاح معمولا در انگلیسی بریتیش استفاده می شود که در ادامه به چند معنی آن می پردازیم.
- اینطرف و آنطرف رفتن، فعالیت فیزیکی داشتن
.I can’t get about so much since I hurt my hip = از آنجایی که لگنم آسیب دید(ه) نمی توانم خیلی اینور آنور بروم
- به شکل سراسری شناخته شدن، معروف شدن
.If this story gets about, then I’m finished = اگر این داستان به گوش کسی برسد، کارم تمام است.
- سیاحت کردن، گشت و گذار کردن
.That’s the third party Brenda’s been to this week. She certainly gets about = این سومین پارتی ایست که برندا این هفته رفته. او قطعا گشت و گذارش را دارد.
2- Get across, Get ahead, Get ahead of
- Get across = از اینطرف به آنطرف رفتن، رد کردن (به صورت انتزاعی یا واقعی)
.It’s impossible to get across with all the checkpoints closed = وقتی تمام عوارضی ها بسته هستند، عبور غیر ممکن است
- Get across = توضیح دادن و منتقل کردن یک حس، ایده یا فکر
?How can I get this across to the students = چطور می توانم این موضوع را به شاگردان منتقل کنم؟
- Get ahead = پیشرفت کردن
.If this project goes well, it could really help me to get ahead at work = در صورتی که این پروژه خوب پیش برود، می تواند واقعا به من در پیشرفت در کار کمک کند
- Get ahead of = پیشی گرفتن
.I got ahead of her in line = در صف از او جلو زدم.
3- Get after
- دنبال کردن، تعقیب کردن
.He’s wasting time at university not getting after his degree = او در دانشگاه با دنبال نکردن مدرکش دارد وقتش را تلف می کند
- پیگیر شدن و قانع کردن یک نفر برای انجام کاری
.Parents get after their children to do homework = پدرمادرها پیگیر بچه هایشان می شوند که تکالیفشان را انجام دهند.
4- Get along, Get along with
- Get along = کنار آمدن، مشکلی نداشتن
.I wish the kids would get along better = (آرزو می کنم که) ای کاش بچه ها بهتر باهم کنار می آمدند.
- Get along = امرار معاش کردن، کار را در آوردن
.She didn’t have a lot of money, but she had enough to get along = او پول زیادی نداشت، اما به اندازه ای که گلیمش را از آب بیرون بکشد داشت.
- Get along with = روابط خوبی داشتن با یک نفر
.I hope I will get along with everyone = امیدوارم با همه کنار بیایم
- Get along with = هندل کردن، راست و ریست کردن
?How are you getting along with your schoolwork = با کارهای مدرسه چطوری؟
5- Get around, Get around to
- دور زدن یک مانع
.It might be a while before we can get around from this traffic jam = ممکن است مدتی طول بکشد تا بتوانیم از این ترافیک رد شویم
- پرهیز کردن یا دور زدن موانع، قوانین و …
.Tax consultants look for ways to go around the law = مشاوران مالیاتی دنبال راه هایی برای دور زدن قوانین می گردند
- پیچاندن یک کار
.My brother always gets around cleaning his room himself = برادرم همیشه این که خودش اتاقش را تمیز کند را می پیچاند
- اینطرف آنطرف رفتن
Granny uses a wheelchair to get around. = مامانبزرگ از یک ویلچر برای اینور آنور رفتن استفاده می کند
- Get around to = بالاخره سراغ کاری که عقب انداخته ایم رفتن
Some day I’ll get around to organizing this mess. = یک روز بالاخره سراغ مرتب کردن این گندکاری می روم
6- Get at
- دسترس پیدا کردن به
.I have a lot of money in my trust fund. I just can’t get at it = پول زیادی در صندوق سرمایه گذاری ام دارم. فقط نمی توانم به آن دسترسی داشته باشم
- فهمیدن یا اطمینان حاصل کردن از طریق بررسی و کاوش
.We need to get at the root cause of all this = نیاز است که به دلیل اصلی همه اینها برسیم.
- منظور داشتن، رسیدن به یک موضوع در گفت و گو
?I don’t understand. What are you getting at = نمی فهمم. می خواهی به کجا برسی (با حرفهایت)؟
- لفظی یا فیزیکی حمله کردن؛ مزاحمت ایجاد کردن
.My cat was badly injured after the neighbor’s dog got at her = گربه ام بعد از این که سگ همسایه به او حمله کرد، بدجوری صدمه دید.
- با تهدید و ترس قانع کردن
.That was a ridiculous verdict. I think the jury was got at = رای مسخره ای بود. فکر می کنم هیئت منصفه تهدید شده بود
- تماس برقرار کردن با کسی
.I’ve got some things to do for about an hour. After that, get at me = حدود یک ساعت کارهایی برای انجام دارم. بعد از آن، با من تماس بگیر.
7- Get away, Get away from, Get away with
- Get away = دور شدن
!Get away from me = از من دور شو!
- Get away = فرار کردن
.I almost caught the critter, but it got away from me = تقریبا آن موجود را گرفتم، اما از دستم فرار کرد
- Get away = دور شدن (و استراحت) از شرایط فعلی
.Next weekend we’re hoping to get away to the seaside = امیدورایم آخرهفته بعد به دریا کنار بگریزیم (از زندگی و مشکلات و …)
- Get away = حرکت کردن
.The train got away exactly on time = قطار دقیقا سر وقت حرکت کرد
- Get away = از کنترل خارج شدن
.I can’t cope any more. Things are getting away from me = دیگر نمی توانم هندل کنم. کنترل چیزها دارد از دستم خارج می شود.
- Get away from = راجع به یک چیز بی ربط به موضوع حرف زدن
.I think we’re getting away from the point = فکر می کنم داریم از موضوع اصلی دور می شویم.
- Get away with = از زیر تاوان کاری در رفتن
.Our teacher’s so strict, he’d never let us get away from anything in the class = معلممان بسیار سختگیر است، او هیچ وقت اجازه نمی دهد در کلاس از هیچ چیز قسر در برویم.
8- Get back, Get back at, Get back to
- Get back = برگشتن
.When I get back from holiday, I expect the house to be tidy = زمانی که از تعطیلات برمیگردم، انتظار دارم خانه تمیز باشد.
- Get back = بازیابی کردن، پس گرفتن
.I lent her my guitar over the Christmas holidays, and will get it back when the semester starts = گیتارم را در تعطیلات کریسمس به او قرض دادم، و زمانی که ترم شروع می شود آن را پس می گیرم.
- Get back = تلافی کردن
!I’ll get you back for this = تلافی اش را سرت در می آورم!
- Get back at = انتقام گرفتن، تلافی کردن
.She put toothpaste in his shoes to get back at him for the frog he left in the refrigerator = او در کفشش خمیردندان گذاشت تا تلافی قورباغه ای را که در یخچال گذاشت در آورد
- Get back to = برگشتن
.I’ll get back to work as soon as I’ve finished this game = به محض این که این بازی را تمام کنم سر کار برمی گردم.
- Get back to = تماس مجدد گرفتن
.I’ll get back to you when I have an answer = زمانی که پاسخی داشته باشم با شما مجدد تماس می گیرم.
Get behind, Get behind with, Get by
- Get behind = حمایت کردن
.She claims the publishers never really got behind her new book = او ادعا می کند که ناشران هیچ وقت از کتاب جدیدش حمایت نکردند.
- Get behind with = عقب افتادن از موعد پرداخت
.If they get behind with mortgage payments, they might lose their home = اگر در پرداخت رهن تعویق بیاندازند، ممکن است خانه شان را از دست بدهند.
- Get by = امرار معاش کردن
?Do you think they can get by on only one salary = فکر می کنی می توانند تنها با یک حقوق به امرار معاش ادامه دهند؟
9- Get down, Get down on, Get down to
- Get down = پایین آمدن یا پایین آوردن
.The kitten climbed the tree, but then couldn’t get down again = بچه گربه از درخت بالا رفت، اما بعد نمی توانست دوباره پایین بیاید
- Get down = تمرکز کردن، پرداختن
.To get down to the matter at hand = رسیدگی به موضوع در دست
- Get down = ناراحت کردن، افسرده ساختن
.Nothing gets me down so much as a rainy day = هیچ چیز به اندازه یک روز بارانی من را افسرده نمی کند
- Get down = قورت دادن
.The pill was so large that he couldn’t get it down = قرص آنقدر بزرگ بود که او نمی توانست قورتش دهد
- Get down = ریلکس کردن و لذت بردن
.Getting down with a bunch of old friends = صفا کردن با تعدادی از دوستان قدیمی
- Get down = سر خود را دزدیدن
.With bullets flying, all I could do was get down and pray = با وجود گلوله هایی که در هوا بودند، تمام کاری که می توانستم بکنم این بود که سرم را بدزدم و دعا کنم.
- Get down = ترک میز غذا بعد از خوردن آن
?Mummy, can I get down = مامان، می توانم از سر میز بلند شوم؟
- Get down = یادداشت کردن
.Quick, here’s a pen. Get this down before I forget it = سریع، بیا این خودکار. یادداشت کن قبل از این که فراموشش کنم.
- Get down on = انتقاد کردن
.Jane’s always getting down on the kids = جین همیشه دارد از بچه ها انتقاد می کند
- Get down to = مستقیم سراغ چیزی رفتن
After lunch, we got down to discussing the payment. = بعد از نهار، سراغ بحث راجع به پرداختی رفتیم.
10- Get in, Get in with
- Get in = داخل شدن (به شکل انتزاعی یا فیزیکی)
!You’d better get in gear. We’ve got work to do = بهتر است آماده شوی (وارد حالت آماده شوی). کار برای انجام دادن داریم!
- Get in = ورود به یک مکان؛ دسترسی پیدا کردن
.If you want to get in, you’ll need the gate code and a key = اگر می خواهی وارد شوی، نیاز به کُد در ورودی و یک کلید خواهی داشت.
- Get in = ورود یا قبولی در دانشگاه یا مدرسه
All of our students who applied to university got in. = تمام دانش آموزانمان که درخواست دادند، در دانشگاه قبول شدند.
- Get in = انتخاب شدن (در انتخابات و …) برای یک پست
Do the early results say our candidate will get in? = آیا نتایج فعلی (قبل از نهایی) نشان می دهند که کاندیدایمان انتخاب می شود؟
- Get in with = قاطی شدن؛ درگیر شدن
I’m worried about her – she’s got in with the wrong crowd. = نگرانش هستم – با افراد اشتباهی قاطی شده.
11- Get into
- وارد شدن به
.She got into the car = او وارد ماشین شد
- داخل شدن در یک بحث، موضوع یا فعالیت
.My sister has got into flower arranging recently = خواهرم جدیدا وارد حوزه گل آرایی شده
- ورود به یک وضعیت ناگوار
?How did we get into such a mess = چطور وارد چنین وضعیت مزخرفی شدیم؟
- در وجود کسی رفتن (و باعث رفتار نامناسب او شدن)
.I don’t know what’s gotten into that child = نمی دانم چه در وجود آن بچه رفته.
12- Get it, Get it on, Get it together, Get it over with, Get it up
- Get it = مجازات یا سرزنش شدن
You’re going to get it if you don’t stop teasing me! = اگر دست از عصبانی کردن من برنداری، عواقبش رو میبینی!
- Get it on = برقراری رابطه جنسی
I can see the sparks between us. Let’s get it on, baby! = می توانم جرقه بینمان را ببینم. بیا انجامش بدهیم عزیزم!
- Get it on = دعوا کردن (فیزیکی)
You want a piece of me? Ok, let’s get it on! = می خواهی با من دعوا کنی؟ خیلی خب، بیا دعوا کنیم!
- Get it on = عجله کردن
I need to get it on; there’s not much time left. = نیاز است عجله کنم؛ زمان زیادی نمانده
- Get it together = خود و شرایط را جمع و جور کردن
You all need to get it together, so that we can leave for the airport on time tomorrow morning. = لازم است که همه تان جمع و جور کنید که فردا صبح به موقع به سمت فرودگاه راه بیفتیم
- Get it over with = به انجام رساندن (بخصوص یک کار ناخوشایند)
He didn’t want to go to the doctor for his shots, but he decided it would be better just to get it over with. = او نمی خواست برای انجام تزریقاتش به دکتر برود، اما به این نتیجه رسید که بهتر است قال قضیه را بکند.
13- Get off, Get off on
- Get off = پیاده شدن؛ پایین آمدن
.Get off your chair and help me = از صندلی ات بیا پایین و به من کمک کن
- Get off = پایین آوردن
?Could you get the book off the top shelf for me = می توانی برای من کتاب را از قفسه پایین بیاوری؟
- Get off = پیاده شدن
.You get off the train at the third stop = در ایستگاه سوم از قطار پیاده می شوی
- Get off = بس کردن؛ انجام ندادن کاری
!This is where you get off ordering me about = اینجا جاییست که دیگر به من امر و نهی نمی کنی
- Get off = کنار گذاشتن (تلفن، کامپیوتر، …)
.Can you get off the phone please? I need to use it urgently = می توانی تلفن را کنار بگذاری؟ نیاز دارم اورژانسی از آن استفاده کنم.
- Get off = تمام کردن کار، تمام کردن شیفت
.If I can get off early tomorrow, I’ll give you a ride home = اگر بتوانم فردا زود کارم را تمام کنم، تا خانه می رسانمت.
- Get off = عقب کشیدن، دست کشیدن
Don’t tickle me – get off = من را قلقلک نده – دستت را بکش!
- Get off = بوسیدن
.I’d like to get off with him after the party = دوست دارم بعد از مهمانی او را ببوسم.
- Get off = قسر در رفتن (معمولا با پیامدهای نه چندان سنگین)
.The vandal got off easy, with only a fine = آن فرد وندال (کسی که به اموال عمومی عمدا آسیب می رساند) راحت قسر در رفت، فقط جریمه پرداخت کرد.
- Get off = خوابیدن، این که کسی خوابش ببرد
.If I wake up during the night, I cannot get off again = اگر در طول شب بیدار شوم، نمی توانم دوباره بخوابم (به خواب بروم).
- Get off = حال کردن
.I don’t get off on champagne = با شامپاین حال نمی کنم.
14- Get on, Get on to, Get on for, Get on with
- Get on = سوار شدن
.Please get on the bus as quickly as possible = لطفا در نهایت سرعت سوار اتوبوس شو
- Get on = موفق شدن
.She’s getting on very well at school = او دارد به خوبی در مدرسه موفق می شود (موفقیت کسب می کند)
- Get on = پیشرفت کردن (در چیزی)
.It’s time to get on with improving quality = زمانش رسیده که برای پیشرفت کیفیت دست به کار شویم
- Get on = گذشتن زمان
.Time is getting on = زمان دارد می گذرد (دارد دیر می شود)
- Get on = پیر شدن
.My parents are visibly getting on a bit these days = والدینم به شکل واضحی این روزها دارند کمی پیر می شوند.
- Get on to = با کسی در مورد خاصی تماس برقرار کردن
.That pipe is leaking again! I’ll get on to the plumber in the morning = آن لوله دوباره نشتی دارد! صبح در این مورد با لوله کش تماس می گیرم.
- Get on to = ادامه دادن/سراغ کاری رفتن
.I haven’t got time to work on this report today; I’ll get on to it tomorrow = برای این که امروز روی این گزارش کار کنم زمان ندارم؛ فردا به سراغش می روم.
- Get on for = نزدیک شدن به یک زمان خاص
.It was getting on for noon = ظهر داشت نزدیک می شد
- Get on with = ادامه دادن (بخصوص بعد از یک تعلیق)
.I have to get on with my spring cleaning = باید به خانه تکانی ام ادامه دهم
- Get on with = کنار آمدن با
.Peter did not get on with his mother-in-law = پیتر با مادرزنش کنار نمی آمد
15- Get onto
- رفتن روی
.The child will get onto the merry-go-round = بچه سوار چرخ و فلک می شود
- تماس گرفتن با یک شخص یا ارگان راجع به یک موضوع
.You should get onto the manufacturers and complain = باید با سازندگان تماس بگیری و شکایت/اعتراض کنی.
- وصل شدن، به خصوص به اینترنت یا شبکه
.With my new computer, I can get onto the internet faster = با کامپیوتر جدیدم، می توانم سریع تر به اینترنت وصل شوم
- سرزنش کردن
.My father got onto me for taking the car without asking = پدرم بابت برداشتن بدون اجازه ماشین من را (شدیدا) سرزنش کرد
- کسی را با چیزی آشنا کردن
.My mum got me onto this new diet and I’ve lost 5 kilos in the past two weeks = مادرم من را با این رژیم جدید آشنا کرد و طی دو هفته گذشته 5 کیلو کم کرده ام.
16- Get out, Get out of
- خارج شدن
.In case of fire, get out by the nearest exit = در صورت آتشسوزی، از طریق نزدیک ترین خروجی خارج شوید
- خارج شدن از یک وضعیت
.Never take life seriously. Nobody gets out alive anyways = هیچ وقت زندگی را جدی نگیر. به هر صورت هیچ کس از زندگی زنده بیرون نمی آید
- کمک به یک نفر برای خروج/خارج شدن
.We must get the children out first = باید اول بچه ها را خارج کنیم.
- پیاده شدن
.I’ll get out at the end of the road and walk from there = در انتهای جاده پیاده می شوم و از آنجا پیاده می روم
- درز پیدا کردن
.Somehow the secret got out = آن راز یک جوری درز پیدا کرد
- بیرون (خانه) رفتن
.You work too hard. You should get out more = تو خیلی سخت (و زیاد) کار می کنی. باید بیشتر از خانه خارج شوی.
- انتشار یک چیز یا ارائه یک محصول
.The organization has just gotten their newsletter out = شرکت به تازگی خبرنامه اش را منتشر کرده
- گفتن یک چیز (معمولا به سختی)
.He could hardly get the words out for the tears = او به خاطر اشک ها به سختی می توانست کلمات را بگوید
- از بین بردن کثیفی و لکه
.This detergent will get most household stains out = این پاک کننده اکثر لکه های خانگی را پاک می کند
- خلاص شدن، رها شدن
.I can’t get out of this notion that she may have known all along = نمی توانم از این فکر که ممکن است تمام مدت می دانسته باشد خلاص شوم
- پیچاندن
.I only cheat so I can get out of doing work = فقط برای این تقلب می کنم که کار کردن را بپیچانم
- Get out of = خارج شدن یا ترک کردن یک جا
.If you’re smart, don’t sign the employment contract. Just get out of here while you still can = اگر باهوشی، قرارداد استخدام را امضا نکن. تا زمانی که هنوز می توانی، از اینجا برو
17- Get over, Get over with
- غلبه کردن
.I’m trying to get over my fear of flying = دارم سعی می کنم بر ترسم از پرواز غلبه کنم.
- بهبود پیدا کردن (از)
.I’m having problems getting over a bad cold = در حال حاضر با بهبودی از یک سرماخوردگی بد مشکل دارم
- فراموش کردن و رد شدن
.She was in love with me for 10 years, and still hasn’t got over the fact that the feeling wasn’t mutual = او 10 سال عاشق من بود، و هنوز از این قضیه که این حس دوطرفه نبود رد نشده است
- منتقل کردن، فهماندن
.In our lectures we need to get over the importance of online safety = لازم است در سخنرانی هایمان اهمیت امنیت آنلاین را منتقل کنیم (بفهمانیم)
- Get over with = چیزی را انجام دادن و تمام کردن
.I hate getting shots, but it’s best just to get it over with = از آمپول زدن می ترسم، اما بهترین کار این است که انجامش دهم و تمام
18- Get rid of, Get stuck into
- Get rid of = از شر چیزی یا کسی خلاص شدن
!I want to get rid of your influence over my life = می خواهم از شر تاثیرت روی زندگی ام خلاص شوم.
اصطلاح Get stuck into اصطلاحی است که بیشتر در انگلیسی بریتیش استفاده می شود و معانی مختلفی دارد:
- تلاش زیادی را به چیزی اختصاص دادن
.He’s really getting stuck into his new job as chief executive = او واقعا دارد بسیار درگیر شغل جدیدش به عنوان مدیرعامل می شود
- شروع به خوردن کردن
!Dinner’s ready! Quick, get stuck into it = شام آماده است! سریع، بزن به بدن!
- حمله لفظی، انتقاد و توهین کردن
!Why are getting stuck into me all of a sudden? I didn’t do anything = چرا یکهو داری به من گیر میدی؟ من هیچ کار نکردم!
19- Get taken in
- گول خوردن (خر شدن)
.I wonder how many people will get taken in by their addition of fancy-looking front panel to a crummy device = برایم سوال است که چند نفر گول یک پنل جلوی جذاب روی یک دستگاه مزخرف را می خورند.
- به شکل غیررسمی به فرزندی پذیرفتن (و بزرگ کردن)
.When her mother died, she got taken in by the next-door neighbor = زمانی که مادرش مرد، همسایه کناری او را به فرزندی گرفت.
20- Get through, Get through to
- پشت سر گذاشتن
.Military training was hard, but I got through it = آموزش نظامی سخت بود، اما پشت سر گذاشتمش
- تمام کردن، به اتمام رساندن
!She got through her book this morning = امروز صبح کتابش را تمام کرد!
- موفق انجام شدن
.The call wouldn’t get through no matter how many times I tried = هر چقدر سعی کردم تماس موفق حاصل نشد
- Get through to = فهماندن
.I feel I’m not getting through to some of the kids in my class = حس می کنم نمی توانم به یک سری از بچه های کلاسم (درس را) بفهمانم
- Get through to = رسیدن به یک مرحله از مسابقات/رقابت ها
.She got through to the final round of interviews = او به آخرین مرحله مصاحبه ها رسید.
21- Get to, Get together
- رسیدن
.I’ll call you when I get to the railway station = زمانی که به ایستگاه راه آهن برسم با تو تماس می گیرم
- توانستن، امکان چیزی را داشتن، اجازه چیزی را داشتن
!How come he gets to be hall monitor? No fair = چطور است که او می تواند نظارت کننده خوابگاه باشد؟ منصفانه نیست!
- روی اعصاب کسی رفتن، اعصاب کسی را بهم ریختن
.This job’s really getting to me. I don’t know how much longer I’ll last = این شغل دارد می رود روی اعصابم. نمی دانم چقدر دیگر دوام بیاورم.
- خر کسی را گرفتن (تعقیب کردن و ترساندن یک نفر)
.He’s refusing to testify. I think the Mob got to him = او از شهادت دادن سر باز می زند. فکر می کنم خلافکاران خرش را گرفته اند.
- Get together = دور هم جمع شدن
Lily got the girls together and told them about Anna’s accident = لیلی دخترها را دور هم جمع کرد و به آنها راجع به تصادف آنا گفت (خبرش را به آنها داد)
22- Get up, Get up to
- بالا رفتن
.I’m having difficulty getting up the stairs = دارم برای بالا رفتن از پله ها سختی می کشم
- بلند شدن از خواب
.I didn’t get up until midday = تا نمیروز (ظهر) از خواب بلند نشدم
- ایستادن؛ بلند شدن
!Get up off the couch and clean this mess = از روی کاناپه بلند شو و این کثافت را تمیز کن!
- بوجود آمدن، پدیدار شدن
.As dusk fell, a storm got up = زمانی که آفتاب غروب کرد، یک طوفان پدیدار شد.
- جمع کردن، گرد هم آوردن
.The general got up a large body of men = ژنرال گروهی بزرگ از افراد را گرد هم آورد
- انتقاد کردن
.He got up me about the mess I made in the kitchen = او راجع به گندی که در آشپزخانه زدم گرفت روی من
- به شکل خاص، خصوصا شیک لباس پوشیدن
.She was all got up in the most ridiculous dress = او با مسخره ترین لباس ممکن شیکان پیکان کرده بود
- Get up to = انجام دادن یک کار – بخصوص کاری که نباید انجام داد
Recently he’s been getting up to all sorts of mischief. = او اخیرا دست به همه گونه شرارتی زده
23- Get used, Get with
- Get used to = عادت کردن
.I’m getting used to this climate = دارم به این اقلیم عادت می کنم
- Get with = حامله کردن
.The stallion got with foal three out of four mares = اسب نر سه مادیان را حامله کرد
- Get with = انطباق پیدا کردن، همگام شدن
.We have to get with the times or we’ll be left behind = باید با زمانه همگام شویم یا پشت سر گذاشته می شویم (عقب می مانیم)
سخن پایانی
توجه داشته تعداد بسیار زیادی از افعال عبارتی با get در زبان انگلیسی وجود دارد و برای یادگیری باید صبر داشته باشید، و تکرار و تمرین را فراموش نکنید. این مقاله تنها یکی از درس های رایگان زبان مستر در زبان انگلیسی بود و برای یادگیری بیشتر این زبان به صفحه زیر سر بزنید.
دیدگاهتان را بنویسید