اصطلاحات تجاری انگلیسی | لیست کلمات Business English
کلمات و اصطلاحات تجاری انگلیسی
اگر در حال تجارت بین المللی هستید این مقاله برای شماست. اصطلاحات تجاری انگلیسی در موضوعات تبلیغات، ساختار سازمانی و شرکتی، قرارداد، مکاتبات تجاری، استخدام، واردات و صادرات تقسیم میشود که میتوانید در این مقاله یاد بگیرید.
در صورتی که زمان کافی ندارید کافیست لیست کلمات انگلیسی تجاری پایین را مطالعه کنید تا بتوانید گلیمتان را از آب بیرون بکشید:
معنا و توضیحات | کلمه/اصطلاح تجاری |
---|---|
بیزنس پلن / پلن تجاری / طرح کسب و کار |
business plan |
ترازنامه |
balance sheet |
استارت آپ |
start-up |
پیش بینی بازار |
forecast |
مارکتینگ / بازاریابی |
marketing |
مزیت رقابتی (منحصر به فرد) |
USP (Unique Selling Proposition) |
منابع انسانی |
HR (Human Resources) |
استخدام |
recruitment |
برند |
brand |
روابط عمومی |
public relations |
صورت جلسه |
minutes |
تماس سرد – تماسی که در راستای فروش و … گرفته می شود (بدون آشنایی و اطلاع قبلی) |
cold call |
در ادامه، از اینجا به بعد |
going forward |
خارج از چارچوب فکر کردن |
thinking outside the box |
خارج از چارچوب فکر کردن |
blue sky thinking |
انجام دادن (بله! در Business English می تواند به عنوان فعل به کار رود) |
action |
سهام داران |
stakeholders |
پذیرفتن، خرید سهام |
buy-in |
استفاده کردن در کسب و کار (در انگلیسی تجاری به عنوان فعل استفاده می شود) |
leverage |
تماس برقرار کردن، صحبت کردن، ارتباط گرفتن |
touch base |
دارای تفاهم |
on the same page |
بازخورد |
feedback |
قیمت، قیمت احتمالی |
price point |
پایان روز کاری |
end of play |
دقیق شدن، بررسی دقیق تر انجام دادن |
drill down |
بهترین نحوه انجام کار، روش بهینه انجام کار |
best practice |
شایستگی محوری، نقطه قوت فرد یا شرکت |
core competency |
توسعه پذیری، مقیاس پذیری |
scalable |
مجموعه مهارتها |
skill set |
حوزه، حوزه کاری، حوزه تخصصی |
vertical |
شروع کردن |
get the ball rolling |
مرخصی، تعطیلات، مرخصی سالانه |
annual leave |
لقمه آماده، هدف آسان |
low-hanging fruit |
اهداف آسان |
quick wins |
نگاه هلیکوپتری، نگاه و بررسی کلی |
helicopter view |
شاید تا همین جا هم کارتان راه افتاده باشد؛ اما در ادامه، به شکل کامل به اصطلاحات انگلیسی تجاری می پردازیم. توجه کنید که کلماتی که در ادامه می آیند، موضوع محور هستند؛ از تبلیغات تا کلمات مهم در رزومه نویسی انگلیسی:
اصطلاحات انگلیسی تجاری – تبلیغات
همانطور که مشخص است، در این بخش به کلمات انگلیسی بازرگانی در حوزه تبلیغات می پردازیم.
مثال و ترجمه فارسی | معنی | اصطلاحات تجاری تبلیغات |
---|---|---|
Those ads for hamburger always make me hungry. آن تبلیغات (برای) همبرگر همیشه من را گرسنه می کنند. |
تبلیغ | ad |
Are TV channels allowed to run advertisements for cigarettes in your country? آیا کانال های تلویزیون در کشور شما اجازه دارند برای سیگار تبلیغات پخش کنند؟ |
تبلیغ | advertisement |
Before becoming a movie director, Kate worked for an advertising agency. قبل از این که کارگردان فیلم بشود، کیت برای یک آژانس تبلیغاتی کار می کرد. |
آژانس تبلیغاتی | advertising agency |
The AIDA model lists the four stages consumers go through when being persuaded to buy something.
مدل AIDA چهار مرحله ای را که مشتری ها موقع قانع شدن برای خرید یک چیز از آن عبور می کنند لیست می کند |
توجه، علاقه، نیاز، فروش – هدف تمام تبلیغ ها | AIDA (Attention, Interest, Desire, Action) |
A good advertisement makes buyers think about a product’s benefits more than the features that create these benefits.
یک تبلیغ خوب باعث می شود خریداران راجع به مزایای یک کالا بیشتر از ویژگی هایی که آن مزایا را به وجود می آورند فکر کنند. |
سود، مزیت، فایده | benefit |
I wonder what it costs to advertise on one of those billboards you drive past on the way to the airport.
برایم سوال است چقدر هزینه بر می دارد که روی یکی از آن بیلبوردها که در مسیر فرودگاه با ماشین از کنارشان عبور می کنی تبلیغ کنی. |
بیلبورد | billboard |
Our newspaper’s circulation has dropped every year since people began going online for news.
از زمانی که مردم شروع به آنلاین خبر خواندن کردند، میانگین فروش روزنامه ما هر سال افت کرده است |
میانگین فروش مجله یا روزنامه طی دوره زمانی ثابت | circulation |
We list our job offers in the classified ads in Hamshahri and the local newspaper.
ما لیست فرصت های شغلی مان را در بخش تبلیغات همشهری و روزنامه محلی لیست (منتشر) می کنیم. |
تبلیغات حوزه ای، تبلیغات خرد | classified ads |
Any online ad that gets enough clicks to generate a click-through rate of above 0.4% is doing great. | کلیک | click |
After every song on the radio, we get two or three commercials. It’s too much advertising for me!
بعد از هر آهنگ در رادیو دو تا سه پیام بازرگانی می شنویم. این (حجم) تبلیغات برای من زیادی است! |
پیام بازرگانی در رادیو/تلویزیون | commercial |
Sarah saves a lot by cutting out those discount coupons you see in supermarket catalogs and magazines.
سارا پول زیادی را با بریدن (و استفاده از) کوپن هایی که در کاتالوگ سوپرمارکت و مجله ها می بینی صرفه جویی می کند |
کوپن | coupon |
Mercedes Benz has commissioned our agency to do a series of double-page spreads for their latest models.
مرسدس بنز به آژانس (تبلیغاتی) ما سفارش یک سری تبلیغات دو صفحه ای از آخرین مدل هایشان را داده است. |
تبلیغات دوصفحه ای در روزنامه یا مجله | double-page spread |
For an online ad to generate a lot of clicks it has to be an eye-catcher that really grabs people’s attention.
برای این که یک تبلیغ اینترنتی (آنلاین) کلیک های زیادی بگیرد لازم است یک تبلیغ جالب توجه باشد که واقعا توجه افراد را جلب می کند |
جالب توجه | eye-catcher |
The drink’s main feature is its low sugar content, and its benefit is that it makes you look slimmer.
ویژگی اصلی (این) نوشیدنی محتوی کم شکر آن است، و فایده اش این است که باعث می شود لاغرتر به نظر برسید |
ویژگی | feature |
Politicians must spend a fortune on those posters they put up everywhere before an election.
سیاستمداران حتما باید پول خیلی زیادی بابت پوسترهایی که قبل از انتخابات همه جا می زنند خرج کنند. |
پوستر | poster |
When we advertise online, we always choose the PPC option.
زمانی که آنلاین تبلیغات می کنیم، همیشه گزینه بازاریابی کلیکی را انتخاب می کنیم. |
پرداخت به ازای هر کلیک – بازاریابی کلیکی | PPC (Pay per Click) |
Lil Nas was smart enough to promote his music online for free and his song was a hit after his home-made video went viral.
لیل ناز (رپر امریکایی) آنقدر باهوش بود که به شکل رایگان موزیکش را آنلاین پروموت کند و آهنگش بعد از این که ویدیوی خانگی اش (که خودش ساخته بود) همگانی شد، معروف شد. |
تبلیغات کردن، پروموت کردن | promote |
The most expensive ads on TV are those 30-second slots in the Super Bowl that cost over $4,000,000 each.
گران ترین تبلیغات در تلویزیون آن جایگاه های تبلیغاتی 30 ثانیه ای در مسابقات سوپر بول هستند که هر کدام 4 میلیون دلار قیمت دارد |
جایگاه تبلیغاتی | slot |
If your target is the teen market, make sure your ad includes language and designs they’ll identify with.
اگر (بازار) هدفتان مارکت نوجوانان است، اطمینان حاصل کنید که تبلیغتان شامل زبان و طراحی هایی می شود که آنها با آن ارتباط برقرار می کنند. |
هدف | target |
کلمات تجاری انگلیسی – ساختار سازمانی و شرکتی
یکی از مهم ترین گروه های واژگان انگلیسی کسب و کار، کلمات مربوط به ساختار سازمانی و شرکتی و محل کار هستند. در ادامه به این کلمات نیز می پردازیم:
مثال و ترجمه فارسی | معنی | اصطلاحات تجاری سازمانی | |
---|---|---|---|
For all billing enquiries, please contact our accounts department.
برای تمام موارد استعلام صورت حساب لطفا با بخش حسابداری ارتباط برقرار کنید. |
دپارتمان/بخش حسابداری | accounts department / accounting department | |
|
جلسه سالانه سهام داران یک شرکت | A.G.M (Annual General Meeting of a company’s shareholders) | |
Do you know anyone on Samsung’s board of directors?
آیا کسی را در هیئت مدیره سامسونگ می شناسی؟ |
هیئت مدیره | board of directors | |
|
رییس هیئت مدیره | chairman | |
How many new directors are being elected at this year’s A.G.M?
امسال در جلسه سالانه سهام داران چند عضو هیئت مدیره جدید انتخاب می شوند؟ |
عضو هیئت مدیره | director | |
Sony’s replacing several executive officers, including their CEO.
سونی دارد چندین تن از مسئولین اجرایی را جایگزین می کند، از جمله مدیر عاملشان. |
مسئول اجرایی | executive officer | |
Facebook built its new headquarters near San Francisco in California.
فیس بوک مقر جدیدش را نزدیک سن فرانسیسکو در کالیفرنیا ساخت. |
دفتر مرکزی، مقر | headquarters | |
My sister’s now the manager of an online media company. خواهرم در حال حاضر مدیر یک شرکت مطبوعاتی آنلاین است. |
مدیر | manager | |
Being the managing director can be a really stressful job.
مدیر هیئت مدیره بودن می تواند یک شغل واقعا استرس زا باشد. |
مدیر هیئت مدیره | managing director | |
How many staff are working in our marketing department?
چند نفر در بخش مارکتینگ ما کار می کنند؟ |
بخش مارکتینگ، بخش بازاریابی | marketing department | |
Shouldn’t the Chairman of the Board be at the top of the organization chart?
آیا رییس هیئت مدیره نباید در راس چارت سازمانی باشد |
چارت سازمانی | organization chart | |
If you have a job interview, go to the personnel department on the third floor.
اگر مصاحبه کاری دارید، به دپارتمان (امور) کارکنان در طبقه سوم بروید. |
دپارتمان (امور) کارکنان | personnel department | |
The company’s president has the biggest office, of course.
البته که رییس شرکت بزرگترین دفتر کار را دارد. |
رییس شرکت | president | |
All our factories are designed and run by the production department.
تمام کارخانه های ما توسط بخش تولید طراحی و اداره می شوند. |
دپارتمان/بخش تولید | production department | |
The production department asked the purchasing department to buy some new equipment.
دپارتمان تولید از بخش خرید خواست تجهیزات جدید خریداری کند. |
بخش خرید | purchasing department | |
Steve Jobs made sure his R & D department created the most innovative and exciting new products.
استیو جابز از این موضوع اطمینان حاصل کرد که واحد تحقیق و توسعه اش نوآورانه ترین و هیجان انگیزترین محصولات جدید را بسازند. |
واحد تحقیق و توسعه | R & D department (Research and Development) | |
Who’s that guy sitting in the reception waiting for? آن فرد که در بخش پذیرش نشسته است منتظر چه کسی است؟ |
پذیرش | reception | |
Has the sales department’s new strategy improved our sales figures yet?
آیا استراتژی جدید بخش فروش ارقام فروشمان را هنوز بالا نبرده؟ |
بخش فروش | sales department | |
Did many shareholders come to the A.G.M this year?
آیا امسال سهامداران زیادی در جلسه سالانه سهامداران شرکت کردند؟ |
سهامدار | shareholder |
کلمات انگلیسی تجاری – قرارداد
بخش جدا نشدنی کسب و کار و دنیای تجارت، قراردادها هستند. در ادامه به کلمات و اصطلاحات کاربردی مربوط به قراردادها می پردازیم:
مثال و ترجمه فارسی | معنی | اصطلاحات تجاری قرارداد |
---|---|---|
Those ads for hamburger always make me hungry.
آن تبلیغات (برای) همبرگر همیشه من را گرسنه می کنند. |
تبلیغ | ad |
Are TV channels allowed to run advertisements for cigarettes in your country?
آیا کانال های تلویزیون در کشور شما اجازه دارند برای سیگار تبلیغات پخش کنند؟ |
تبلیغ | advertisement |
Before becoming a movie director, Kate worked for an advertising agency.
قبل از این که کارگردان فیلم بشود، کیت برای یک آژانس تبلیغاتی کار می کرد. |
آژانس تبلیغاتی | advertising agency |
The AIDA model lists the four stages consumers go through when being persuaded to buy something.
مدل AIDA چهار مرحله ای را که مشتری ها موقع قانع شدن برای خرید یک چیز از آن عبور می کنند لیست می کند |
توجه، علاقه، نیاز، فروش – هدف تمام تبلیغ ها | AIDA (Attention, Interest, Desire, Action) |
A good advertisement makes buyers think about a product’s benefits more than the features that create these benefits.
یک تبلیغ خوب باعث می شود خریداران راجع به مزایای یک کالا بیشتر از ویژگی هایی که آن مزایا را به وجود می آورند فکر کنند. |
سود، مزیت، فایده | benefit |
I wonder what it costs to advertise on one of those billboards you drive past on the way to the airport.
برایم سوال است چقدر هزینه بر می دارد که روی یکی از آن بیلبوردها که در مسیر فرودگاه با ماشین از کنارشان عبور می کنی تبلیغ کنی. |
بیلبورد | billboard |
Our newspaper’s circulation has dropped every year since people began going online for news.
از زمانی که مردم شروع به آنلاین خبر خواندن کردند، میانگین فروش روزنامه ما هر سال افت کرده است |
میانگین فروش مجله یا روزنامه طی دوره زمانی ثابت | circulation |
We list our job offers in the classified ads in Hamshahri and the local newspaper.
ما لیست فرصت های شغلی مان را در بخش تبلیغات همشهری و روزنامه محلی لیست (منتشر) می کنیم. |
تبلیغات حوزه ای، تبلیغات خرد | classified ads |
Any online ad that gets enough clicks to generate a click-through rate of above 0.4% is doing great. | کلیک | click |
After every song on the radio, we get two or three commercials. It’s too much advertising for me!
بعد از هر آهنگ در رادیو دو تا سه پیام بازرگانی می شنویم. این (حجم) تبلیغات برای من زیادی است! |
پیام بازرگانی در رادیو/تلویزیون | commercial |
Sarah saves a lot by cutting out those discount coupons you see in supermarket catalogs and magazines.
سارا پول زیادی را با بریدن (و استفاده از) کوپن هایی که در کاتالوگ سوپرمارکت و مجله ها می بینی صرفه جویی می کند |
کوپن | coupon |
Mercedes Benz has commissioned our agency to do a series of double-page spreads for their latest models.
مرسدس بنز به آژانس (تبلیغاتی) ما سفارش یک سری تبلیغات دو صفحه ای از آخرین مدل هایشان را داده است. |
تبلیغات دوصفحه ای در روزنامه یا مجله | double-page spread |
For an online ad to generate a lot of clicks it has to be an eye-catcher that really grabs people’s attention.
برای این که یک تبلیغ اینترنتی (آنلاین) کلیک های زیادی بگیرد لازم است یک تبلیغ جالب توجه باشد که واقعا توجه افراد را جلب می کند |
جالب توجه | eye-catcher |
The drink’s main feature is its low sugar content, and its benefit is that it makes you look slimmer.
ویژگی اصلی (این) نوشیدنی محتوی کم شکر آن است، و فایده اش این است که باعث می شود لاغرتر به نظر برسید |
ویژگی | feature |
Politicians must spend a fortune on those posters they put up everywhere before an election.
سیاستمداران حتما باید پول خیلی زیادی بابت پوسترهایی که قبل از انتخابات همه جا می زنند خرج کنند. |
پوستر | poster |
When we advertise online, we always choose the PPC option.
زمانی که آنلاین تبلیغات می کنیم، همیشه گزینه بازاریابی کلیکی را انتخاب می کنیم. |
پرداخت به ازای هر کلیک – بازاریابی کلیکی | PPC (Pay per Click) |
Lil Nas was smart enough to promote his music online for free and his song was a hit after his home-made video went viral.
لیل ناز (رپر امریکایی) آنقدر باهوش بود که به شکل رایگان موزیکش را آنلاین پروموت کند و آهنگش بعد از این که ویدیوی خانگی اش (که خودش ساخته بود) همگانی شد، معروف شد. |
تبلیغات کردن، پروموت کردن | promote |
The most expensive ads on TV are those 30-second slots in the Super Bowl that cost over $4,000,000 each.
گران ترین تبلیغات در تلویزیون آن جایگاه های تبلیغاتی 30 ثانیه ای در مسابقات سوپر بول هستند که هر کدام 4 میلیون دلار قیمت دارد |
جایگاه تبلیغاتی | slot |
If your target is the teen market, make sure your ad includes language and designs they’ll identify with.
اگر (بازار) هدفتان مارکت نوجوانان است، اطمینان حاصل کنید که تبلیغتان شامل زبان و طراحی هایی می شود که آنها با آن ارتباط برقرار می کنند. |
هدف | target |
اصطلاحات تجاری انگلیسی – قرارداد
بخش جدا نشدنی کسب و کار و دنیای تجارت، قراردادها هستند. در ادامه به کلمات و اصطلاحات کاربردی مربوط به قراردادها می پردازیم:
مثال و ترجمه فارسی | معنی | اصطلاحات تجاری قرارداد |
---|---|---|
All countries, except the USA, have signed a new agreement on climate change.
همه ی کشورها، به جز ایالات متحده، توافقی جدید در رابطه با تغییرات اقلیمی امضا کرده اند. |
توافق | agreement |
The tables and graphs in Appendix A are based on the latest data.
جدولها و نمودارها در ضمیمه A بر اساس جدیدترین داده ها هستند. |
ضمیمه | appendix |
By taking the company to arbitration, the workers got the wages they were owed.
به وسیله ی بردن شرکت تا (مرحله ی) نتیجه ی حکمیت، کارکنان حقوق هایی را که طلب داشتند گرفتند. |
نتیجه ی حکمیت | arbitration |
For details of payment, see Article 4.
برای جزییات پرداخت، ماده 4 را ببینید. |
ماده قرارداد | article |
Where’s the clause on extending the rental agreement?
بند مربوط به توسعه توافق مربوط به اجاره کجاست؟ |
بند قرارداد | clause |
Holidays are covered in Article 5, whereas sick leave is covered in Appendix A.
تعطیلات در بند 5 پوشش داده شده، درحالیکه مرخصی استعلاجی در ضمیمه A پوشش داده شده. |
در حالیکه | whereas |
She spoke to reporters on the condition that her name wasn’t used.
او با خبرنگارها به این شرط صحبت کرد که از نامش استفاده نشود. |
شرط | condition |
Article 7 of the contract covers termination conditions and force majeure provisions. ماده 7 قرارداد شرایط فسخ و تمهیدات سوانح غیرقابل پیشبینی در قرارداد را پوشش می دهد. |
فورس ماژور، سوانح غیرقابل پیشبینی در قرارداد | force majeure |
If one party doesn’t fulfil their obligations, the other party can demand arbitration.
اگر یک طرف (قرارداد) وظایفش را انجام ندهد، طرف دیگر می تواند درخواست حکمیت کند. |
عمل کردن به قرارداد | fulfil |
Any other costs not specified herein are the responsibility of the buyer.
هر هزینه دیگری که در این قرارداد مشخص نشده بر عهده خریدار است. |
در این قرارداد | herein |
The musician known as Prince is hereinafter referred to as “the artist”.
موزیسین شناخته شده تحت عنوان Prince زین پس تحت عنوان “هنرمند” مورد ارجاع قرار می گیرد |
از این پس | hereinafter |
Attached hereto is the full text of the contract.
الصاق شده به اینجا متن کامل قرارداد است |
بدین وسیله، با استناد به این سند/قرارداد، به این قرارداد | hereto |
The artist heretofore known as Prince is now known as Prince Rogers Nelson.
هنرمندی که تا بدینجا تحت عنوان Prince شناخته شده حالا به عنوان Prince Rogers Nelson شناخته می شود. |
سابقا، پیش از این | heretofore |
The money was raised on behalf of refugees from war-torn countries.
پول برای/به نمایندگی پناهندگان از کشورهای جنگ زده جمع آوری شد. |
به نمایندگی از | on behalf of |
Her last will was declared null and void after being challenged in court.
آخرین وصیت او پس از به چالش کشیده شدن در دادگاه بی اثر / فاقد مشروعیت قانونی شناخته شد. |
بی اثر، باطل | null and void |
On the one hand she works quickly, but on the other hand she makes mistakes.
از یک طرف او به سرعت کار می کند، اما از طرف دیگر مرتکب اشتباه می شود. |
از طرفی، از یک طرف | on the one hand |
If both parties agree, the contract can be altered. اگر هر دو طرف قرارداد توافق کنند، قرارداد می تواند جایگزین شود. |
شخص، طرف (در قرارداد) | party |
As stipulated in the contract, the apartment cannot be sublet to a third party.
همانطور که در قرارداد قید شده، آپارتمان نمی تواند به شخص ثالث اجاره داده شود. |
قید کردن | stipulate |
This is one of the terms you agreed to by signing the contract.
این یکی از شرایطی است که با امضای قرارداد با آن موافقت کردید. |
شرایط (قرارداد) | terms |
جمع بندی
این کلمات و اصطلاحات تجاری انگلیسی تنها بخش از دنیای تجارت در زبان انگلیسی بودند و این مقاله به بروزرسانی ادامه خواهد داد. در صورتی که می خواهید زبان انگلیسی را از پایه و به شکل پله پله جلو بروید و یاد بگیرید، پیشنهاد می کنیم حتما بخش آموزش رایگان انگلیسی زبان مستر را ببینید.
دوره های آموزشی مرتبط
انگلیسی در سفر
آموزش پایه تا پیشرفته زبان انگلیسی (A1 تا C1)
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
ممنون خسته نباشید خیلی اصطلاحات کاربردی هستند