جستجو برای:
  • صفحه اصلی
  • آموزش رایگان زبان
    • آموزش زبان ترکی استانبولی
    • آموزش زبان انگلیسی
    • آموزش زبان فرانسه
    • آموزش زبان آلمانی
  • پادکست های رایگان
    • پادکست زبان ترکی استانبولی
    • پادکست زبان انگلیسی
    • پادکست زبان آلمانی
    • پادکست زبان فرانسه
  • دوره های آموزشی
  • تماس با ما
    • درباره ما
  • حساب کاربری
 
  • 02191035152
زبان مستر
  • زبان مستر
  • دوره های آموزشی
    • آموزش پایه تا پیشرفته زبان ترکی استانبولی
    • آموزش پایه تا پیشرفته زبان انگلیسی
    • آموزش پایه تا پیشرفته زبان آلمانی
    • آموزش پایه تا پیشرفته زبان فرانسه
  • آموزش رایگان زبان
    • آموزش زبان ترکی استانبولی
    • آموزش زبان انگلیسی
    • آموزش زبان آلمانی
    • آموزش زبان فرانسه
  • پادکست های رایگان
    • پادکست زبان ترکی استانبولی
    • پادکست زبان انگلیسی
    • پادکست زبان آلمانی
    • پادکست زبان فرانسه
ورود کاربر

بلاگ

زبان مستر بلاگ مقالات زبان انگلیسی انواع قید در انگلیسی | معرفی کامل قید ها با مثال

انواع قید در انگلیسی | معرفی کامل قید ها با مثال

۱۴۰۲/۰۵/۱۰
ارسال شده توسط مصطفی ساهری
مقالات زبان انگلیسی
5.72k بازدید
قید ها در زبان انگلیسی

قید در انگلیسی کاربردهای فراوانی دارند و از مهم‌ترین اجزای جمله به شمار می‌روند. قید ها در انگلیسی (Adverbs) می‌توانند اطلاعات اضافی راجع به فعل، صفت، یک قید دیگر یا حتی کل جمله به ما بدهند و آنها را تغییر بدهند یا به اصطلاح modify کنند.

معمولا یک قید به یکی از سوال‌های how (چطور؟)، when (چه زمانی؟)، where (کجا؟)، why (چرا؟)، under what conditions (تحت چه شرایطی؟) یا to what degree (تا چه اندازه؟) پاسخ می‌دهد.

قید در انگلیسی را معمولا با افزودن ly- به انتهای صفت‌ها می‌سازیم؛ مثلا: (با خوشحالی) à happily  (خوشحال) happy. البته این به معنای آن نیست که تمام کلماتی که به ly- ختم می‌شوند قید هستند. مثلا کلمه friendly صفت است. در ادامه‌ی این مقاله می‌خواهیم قید های زبان انگلیسی را یک بار برای همیشه کامل بشناسیم. با ما همراه باشید.

بیشتر بخوانید: 313 صفت انگلیسی کاربردی

انواع قید در انگلیسی کدام اند؟

انواع قید در انگلیسی شامل موارد زیر می‌شوند که در ادامه مقاله به شکل جداگانه به آنها خواهیم پرداخت:

  • قید مکان (Adverbs of Place)
  • قید حالت (Adverbs of Manner)
  • قید زمان (Adverbs of Time)
  • قید مقدار (Adverbs of Degree)
  • قید تکرار (Adverbs of Frequency)
  • قید ربط (Conjunctive Adverbs)
  • قید جمله (Sentence Adverbs)

قید مکان در انگلیسی (Adverbs of Place)

باز هم مشخص است که کاربرد این نوع از قید ها معلوم کردن مکان اتفاق افتادن فعل و به شکل کل جمله است. با توجه به اهمیت خاص این قید در انگلیسی در ادامه لیستی از مهم‌ترین قید‌ های مکان را می‌آوریم:

قید مکان به انگلیسی معنی فارسی
Here اینجا
There آنجا
Everywhere همه‌جا
Somewhere جایی، یکجا
Anywhere هرجا، هیچ‌جا
Elsewhere جای دیگر
Inside داخل
Outside بیرون
above بالا
below پایین
upstairs طبقه بالا، بالای پله‌ها
Downstairs طبقه پایین، پایین پله‌ها
Nearby در نزدیکی
ahead پیش‌رو
Behind پشت سر
far دور
close نزدیک
alongside به موازات، در کنار
underneath زیر
around اطراف

قید حالت در انگلیسی (Adverbs of Manner)

این نوع از قید در واقع یکی از رایج‌ترین و مورداستفاده‌ترین انواع قیود است. قید حالت توضیح می‌دهد که یک کار چطور انجام می‌شود و در واقع به سوال How (چگونه؟) پاسخ می‌دهد. در ادامه تعدادی از مهم‌ترین و کاربردی‌ترین قیود حالت در انگلیسی را به همراه مثال می‌آوریم:

  • Absentmindedly

She absentmindedly left her keys in the car.

او غفلتا کلیدهایش را در ماشین جا گذاشت.

  • Accidentally

He accidentally spilled coffee on his laptop.

او تصادفا قهوه را روی لپ‌تاپش ریخت.

  • Adoringly

She looked adoringly at her newborn child.

او با عشق به بچه تازه متولد شده‌اش نگاه کرد.

  •  Aggressively

He aggressively argued his point during the debate.

او نقطه نظرش را با تندی در مناظره بیان کرد.

  • Alertly

The guard was alertly watching for any signs of trouble.

سرباز با هوشیاری به دنبال هر گونه نشانه‌ای از دردسر بود.

  • Angrily

He angrily slammed the door.

او با عصبانیت در را کوبید.

  • Anxiously

She anxiously awaited the results of her exam.

او با نگرانی منتظر نتایج امتحانش ماند

  • Awkwardly

He stood awkwardly at the edge of the dance floor.

او به شکل معذب کنار سالن رقص ایستاده بود

  • Badly

She sings badly, but she enjoys it, and that’s what matters.

او بد می‌خواند، ولی از این کار لذت می‌برد، و این است که مهم است

  • Beautifully

The soprano sang beautifully.

سوپرانو به زیبایی خواند

  • Bitterly

He bitterly regretted ever starting smoking.

او با تلخی از این که اصلا شروع به سیگار کشیدن کرده بود پشیمان شد

  • Boldly

She boldly spoke up for women’s rights.

او با جرات در راستای احقاق حقوق زنان سخنرانی کرد

  • Bravely

The firefighters bravely entered the burning building.

آتش‌نشانان با شجاعت وارد ساختمان در حال سوختن شدند

  • Briefly

He briefly explained the rules of the game.

او مختصرا قوانین بازی را توضیح داد

  • Brightly

The sun shone brightly.

خورشید به روشنی درخشید

  • Busily

She busily prepared for her guests’ arrival.

او با مشغولیت آماده رسیدن مهمانانش شد

  • Calmly

He calmly handled the situation.

او با آرامش وضعیت را حل و فصل کرد

  • Carefully

She carefully placed the fragile ornaments on the shelf.

او با دقت دکوری‌های شکننده را روی قفسه قرار داد

  • Carelessly

He carelessly left his papers scattered on the desk.

او بی‌احتیاط کاغذهایش را روی میز پخش و پلا رها کرد

  • Cautiously

The cat cautiously approached the unfamiliar dog.

گربه با احتیاط به سگ غریبه نزدیک شد

  • Cheerfully

The children cheerfully sang their songs.

بچه‌ها با شادی آوازهایشان را خواندند

  • Clearly

She spoke clearly and confidently.

او با وضوح و با اعتماد به نفس صحبت کرد

  • Cleverly

He cleverly solved the complex math problem.

او با هوشمندی مسئله پیچیده ریاضی را حل کرد

  • Closely

She closely inspected the painting.

او نقاشی را از نزدیک و با دقت بررسی کرد

  • Coldly

He coldly dismissed their concerns.

او به سردی به نگرانی‌های آنها بی‌اعتنایی کرد

  • Comfortably

We sat comfortably by the fireplace.

ما راحت کنار شومینه نشستیم

  • Continuously

It rained continuously for three days.

به مدت سه روز مداوم باران بارید

  • Cruelly

He cruelly teased his younger sister.

او با بی‌رحمی خواهر کوچکترش را مسخره کرد

  • Curiously

She curiously peered into the box.

او با کنجکاوی به داخل جعبه نگاه کرد

  • Daily

He exercises daily to maintain his health.

او به صورت روزانه ورزش می‌کند تا سلامتی‌اش را حفظ کند

  • Daintily

She daintily sipped her tea.

او با ظرافت چای‌اش را نوشید

  • Deeply

He was deeply engrossed in his book.

او عمیقا غرق در کتابش بود

  • Defiantly

She defiantly stood her ground during the argument.

او هنگاه بحث، با لجبازی جبهه‌اش را حفظ کرد

  • Deliberately

He deliberately arrived late to avoid the crowd.

او به عمد دیر رسید تا از جمعیت دوری کند

  • Delightfully

The garden was delightfully fragrant in the morning.

باغ صبح‌ها به نحوی دلپذیر معطر بود

  • Diligently

She diligently studied for the final exam.

او با سخت‌کوشی برای امتحان آخرش درس خواند

  • Directly

He looked directly into her eyes.

او مستقیما در چشم‌هایش نگاه کرد

  • Easily

She easily solved the riddle.

او به راحتی معما را حل کرد

  • Eagerly

The kids eagerly waited for the ice cream truck.

بچه‌ها با اشتیاق منتظر ماشین بستنی‌فروش ماندند

  • Elegantly

The dancer moved elegantly across the stage.

رقاص به زیبایی و با وقار روی استیج حرکت می‌کرد

  • Enthusiastically

The team enthusiastically embraced the new project.

تیم با اشتیاق از پروژه جدید استقبال کرد

  • Equally

The cake was divided equally among the children.

کیک به شکل مساوی میان بچه‌ها تقسیم شد

  • Especially

She likes flowers, especially roses.

بچه‌ها گل دوست دارند، بخصوص گل رُز

  • Evenly

He evenly distributed the candies among his friends.

او آبنبات‌ها را به شکل مساوی بین دوستانش تقسیم کرد.

  • Exactly

She knew exactly what to do in an emergency.

او می‌دانست که در شرایط ضروری دقیقا چه کاری انجام بدهد

  • Faithfully

He faithfully followed the recipe.

او پایبندانه دستور پخت را دنبال کرد.

  • Fast

He runs fast.

او سریع می‌دود

  • Fiercely

She fiercely protected her children.

او به شدت (و با خشونت) از فرزندانش مراقبت می‌کرد

  • Fondly

He fondly recalled his childhood memories.

او با مهر خاطرات کودکی‌اش را به خاطر آورد

  • Foolishly

He foolishly gambled away all his savings.

او به شکلی احمقانه تمام پس اندازهایش را در قمار از دست داد

  • Fortunately

Fortunately, no one was hurt in the accident.

خوشبختانه، هیچ کس در تصادف صدمه ندید

  • Frankly

Frankly, I think your plan won’t work.

صادقانه، فکر می‌کنم برنامه‌ات عملی نخواهد شد (به نتیجه نمی‌رسد)

  • Frantically

She frantically searched for her lost keys.

او نگران و مضطرب به دنبال کلید‌های گم‌شده‌‌اش گشت

  • Freely

Birds fly freely in the sky.

پرنده‌ها آزادانه در آسمان پرواز می‌کنند

  • Furiously

He furiously scribbled notes during the lecture.

او خشمگینانه طی سخنرانی از نکات یادداشت‌برداری می‌کرد

  • Generously

She generously volunteered her time at the local shelter.

او به شکلی سخاوتمندانه برای خدمات در پناهگاه محلی داوطلب شد

  • Gently

He gently held the newborn baby.

او به آرامی بچه تازه متولد شده را نگه داشت

  • Gladly

I would gladly help you move house.

با کمال میل به شما در نقل مکان کمک می‌کنم

  • Gracefully

The ballerina danced gracefully.

رقصنده باله با متانت و به زیبایی رقصید

  • Greedily

He greedily ate all the cookies.

او حریصانه تمام کوکی‌ها را خورد

  • Happily

The couple happily celebrated their 50th wedding anniversary.

آن زوج با خوشحالی (و خوشبختی) پنجاهمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند

  • Hastily

He hastily finished his lunch to get back to work.

او با عجله نهارش را تمام کرد تا سر کار برگردد

  • Heavily

It rained heavily throughout the night.

در طول شب هوا سنگین بارید

  • Helpfully

He helpfully provided directions to the lost tourist.

او به شکل کمک‌کننده (مفید) به گردشگر گم‌شده آدرس داد

  • Honestly

Honestly, I have no idea where your book is.

صادقانه، هیچ ایده‌ای ندارم که کتابت کجاست

  • Hopelessly

He was hopelessly lost in the foreign city.

او ناامیدانه در شهر خارجی (بیگانه) گم شده بود

  • Hungrily

She hungrily devoured the delicious meal.

او با ولع غذای لذیذ را بلعید

  • Innocently

The child innocently asked why the sky is blue.

بچه معصومانه پرسید که چرا آسمان آبی است

  • Inquisitively

The detective inquisitively questioned the suspect.

کارآگاه کنجکاوانه از مظنون بازجویی کرد (سوال پرسید)

  • Instantly

She instantly recognized her old friend.

او بلافاصله دوست قدیمی‌اش را شناخت

  • Intensely

He intensely focused on finishing his project.

او به شدت روی اتمام پروژه‌اش تمرکز کرد

  • Intentionally

He intentionally missed the meeting.

او به شکل عمدی جلسه را از دست داد

  • Joyfully

They joyfully celebrated their victory.

آنها پیروزی‌شان را با لذت جشن گرفتند

  • Justly

He was justly rewarded for his hard work.

او به شکلی عادلانه برای کار و تلاش سخت خود پاداش دریافت کرد

  • Kindly

She kindly offered her seat to the elderly man.

او مهربانانه صندلی‌اش (جایش) را به مرد پیر تعارف کرد

  • Lazily

The cat lazily stretched on the sunlit windowsill.

گربه لش و تنبل لبه‌ی پنجره آفتاب کشیده خودش را کش و قوس داد

  • Lightly

She lightly touched the delicate fabric.

او با ظرافت و به آرامی پارچه لطیف را لمس کرد

  • Loudly

The crowd cheered loudly when the band appeared on stage.

جمعیت وقتی گروه موسیقی بر روی استیج ظاهر شدند، با صدای بلند تشویق سر دادند

  • Madly

They were madly in love.

آنها دیوانه‌وار عاشق (شده) بودند

  • Mysteriously

The figure moved mysteriously in the fog.

آن پیکره به شکلی رازآمیز در مه تکان خورد

  • Nervously

He nervously waited for his turn to speak.

او به شکلی عصبی و مضطرب منتظر نوبتش برای حرف زدن شد

  • Noisily

The children noisily played in the backyard.

بچه‌ها با سر و صدای زیاد در حیاط پشتی بازی می‌کردند

  • Obnoxiously

He obnoxiously chewed his gum during the movie.

او به شکلی زننده در طول فیلم آدامسش را می‌جوید

  • Oddly

She behaved oddly after receiving the news.

او بعد از دریافت خبرها (رسیدن خبر) عجیب و غریب رفتار می‌کرد

  • Openly

They openly discussed their problems.

آنها بی‌پرده و آزادانه راجع به مشکلات خود بحث کردند

  • Painfully

He painfully recalled the embarrassing incident.

او به شکل دردناکی سانحه خجالت‌آور را به یاد آورد

  • Patiently

She patiently waited for her friend at the café.

او صبورانه در کافه منتظر دوستش ماند

  • Perfectly

The plan worked out perfectly.

پلن (نقشه) بی‌نقص عمل کرد

  • Politely

He politely asked for permission to leave early.

او مودبانه اجازه گرفت تا زودتر برود

  • Poorly

The team performed poorly in last night’s game.

تیم در بازی دیشب ضعیف عمل کرد

  • Powerfully

The speaker powerfully conveyed his message.

سخنران به شکل قدرتمندانه‌ای پیامش را منتقل کرد

  • Promptly

He promptly replied to the urgent email.

او بی‌درنگ به ایمیل اورژانسی پاسخ داد

  • Quickly

She quickly packed her bag.

او به سرعت کیفش را جمع و جور کرد و بست

  • Quietly

He quietly tiptoed past the sleeping dog.

او آرام و بی سروصدا نوک پا نوک پا از کنار سگ در حال خواب گذشت

  • Rapidly

The disease spread rapidly among the population.

بیماری خیلی سریع در بین جمعیت شیوع پیدا کرد

  • Rarely

She rarely eats out.

او به ندرت بیرون غذا می‌خورد

  • Regularly

He regularly goes for a morning run.

او معمولا صبح برای دویدن (بیرون) می‌رود

  • Reluctantly

He reluctantly agreed to join the party.

او با اکراه قبول کرد که به مهمانی ملحق شود

  • Repeatedly

She repeatedly checked her watch.

او مکررا ساعتش را نگاه (چک) می‌کرد

  • Rudely

He rudely interrupted their conversation.

او بی‌ادبانه مکالمه‌شان را قطع کرد

  • Sadly

Sadly, they had to cancel their vacation due to the weather.

متاسفانه، آنها باید تعطیلاتشان را به خاطر آب و هوا کنسل می‌کردند

  • Safely

They arrived home safely after a long journey.

آنها بعد از یک سفر طولانی امن و سالم به خانه رسیدند

  • Seriously

He seriously considered changing his job.

او به شکلی جدی به تغییر شغلش فکر کرد

  • Sharply

She sharply criticized the new policy.

او با زبانی تند و تیز از سیاست جدید انتقاد کرد

  • Shyly

The new student shyly introduced herself.

دانش‌آموز جدید با خجالت (خجالتمندانه) خودش را معرفی کرد

  • Silently

He silently read his book in the corner.

او بی‌صدا کتابش را در گوشه‌ای خواند

  • Slowly

She slowly stirred her coffee.

او به آرامی قهوه‌اش را هم زد

  • Smoothly

The event ran smoothly thanks to the efforts of the organizers.

رویداد به لطف تلاش‌های نهادها نرم و ردیف اتفاق افتاد

  • Softly

He spoke softly so as not to wake the baby.

او آرام و بی‌صدا صحبت کرد تا بچه (نوزاد) را بیدار نکند

  • Solemnly

They solemnly observed the moment of silence.

او موقرانه آن لحظه‌ی سکوت را نظاره کرد

  • Speedily

The ambulance speedily reached the accident scene.

آمبولانس به سرعت به صحنه‌ی تصادف رسید

  • Steadily

He steadily worked towards his goals.

او ثابت‌قدم در راستای اهدافش کار کرد

  • Stealthily

The thief stealthily sneaked into the house.

دزد مخفیانه وارد خانه شد

  • Sternly

The teacher sternly reprimanded the misbehaving student.

معلم سخت‌گیرانه (و عبوسانه) دانش‌آموز بدرفتار را سرزنش کرد

  • Strictly

He strictly follows his diet plan.

او سرسختانه برنامه رژیمش را دنبال می‌کند

  • Stupidly

He stupidly left his wallet at the bar.

او به شکلی احمقانه کیف پولش را در بار جا گذاشت

  • Subtly

She subtly hinted at what she wanted for her birthday.

او زیرکانه و ظریفانه به چیزی که برای تولدش می‌خواست اشاره کرد

  • Successfully

They successfully completed the project.

آنها پروژه را موفقیت‌آمیز تکمیل کردند

  • Suddenly

The power suddenly went out.

برق یکدفعه رفت

  • Surprisingly

Surprisingly, he enjoyed the opera.

در کمال تعجب، او از اپرا لذت برد

  • Suspiciously

She suspiciously eyed the unknown package.

او شکاکانه به بسته ناشناس نگاه کرد

  • Sweetly

The child sweetly sang the lullaby.

بچه آهنگ لالایی را شیرین خواند

  • Swiftly

He swiftly made his way through the crowd.

او به نرمی و چابکی راهش را از میان جمعیت باز کرد

  • Tenderly

She tenderly cared for her sick mother.

او با ملایمت از مادر بیمارش نگهداری کرد

  • Tensely

The team tensely watched the final seconds of the game.

تیم با تنش لحظات پایانی بازی را تماشا کرد

  • Thoughtfully

He thoughtfully chose a gift for his wife.

او بافکر (فکورانه) هدیه‌ای را برای همسرش انتخاب کرد

  • Tightly

She tightly hugged her son.

او پسرش را محکم بغل کرد

  • Truthfully

He truthfully admitted his mistake.

او صادقانه اشتباهش را پذیرفت

  • Unexpectedly

The weather unexpectedly changed to rain.

آب و هوا به شکل غیرمنتظره‌ای بارانی شد

  • Violently

The storm violently shook the ship.

طوفان کشتی را خشونت‌آمیز و شدید تکان می‌داد

  • Warmly

She warmly greeted the newcomers.

او به گرمی با افرادی که تازه رسیده بودند سلام و علیک کرد

  • Weakly

He weakly waved from his hospital bed.

او از روی تخت بیمارستان به سختی و با ضعف دستش را تکان داد (سلام کرد)

  • Wearily

She wearily trudged up the stairs.

او خسته خسته (به زحمت) از پله‌ها بالا رفت

  • Well

He plays the guitar well.

او به خوبی گیتار می‌نوازد

  • Widely

The book was widely read among teenagers.

کتاب به شکلی وسیع در میان نوجوانان خوانده می‌شد

  • Wildly

The crowd cheered wildly.

جمعیت به شکل وحشیانه‌ای تشویق سر داد (یعنی با اشتیاق فوق‌العاده زیاد)

  • Wisely

She wisely invested her savings.

او عاقلانه پس‌اندازهایش را سرمایه‌گذاری کرد

  • Yearly

They conduct a yearly review of their progress.

آنها سالانه پیشرفت خود را بررسی می‌کنند

  • Zealously

He zealously advocated for environmental protection.

او مشتاقانه هواخواهی مراقبت از محیط زیست را کرد

قید زمان در انگلیسی (Adverbs of Time)

همانطور که از نامشان مشخص است، قید زمان در انگلیسی، زمان رخ دادن فعل و جمله را مشخص می‌کنند. نکته‌ای که شاید این قیود را برای ما چالش‌برانگیز کند، تنوع آنهاست. در ادامه مهم‌ترین‌ها از این قید در انگلیسی را به همراه مثال و ترجمه برای شما می‌آوریم:

  • Already

I’ve already finished my homework.

من از قبل تکلیفم را تمام کرده‌ام.

  • Afterward/ Afterwards

We went for ice cream afterward.

ما بعدا برای بستنی رفتیم.

  • Always

She always eats breakfast at 7am

او همیشه صبحانه می‌خورد ساعت 7 صبح.

  • Annually

We visit our grandparents annually.

ما هر سال به دیدار پدربزرگ و مادربزرگمان می‌رویم.

  • Before

I have seen this movie before.

من این فیلم را قبلاً دیده‌ام.

  • Daily

I take a walk daily.

من هر روز پیاده‌روی می‌کنم.

  • Earlier

I woke up earlier than usual today.

امروز زودتر از معمول بیدار شدم.

  • Early

I always wake up early.

من همیشه زود بیدار می‌شوم.

  • Eventually

If you keep working hard, you’ll succeed eventually.

اگر سخت کار کنید، در نهایت موفق خواهید شد.

  • Finally

Finally, we reached our destination.

سرانجام، ما به مقصدمان رسیدیم.

  • Formerly

This building was formerly a school.

این ساختمان قبلاً مدرسه بود.

  • Frequently

He frequently goes to the gym.

او به طور مکرر به باشگاه می‌رود.

  • Hourly

The train departs hourly.

قطار هر ساعت حرکت می‌کند.

  • Immediately

 Please call me immediately.

لطفاً فوراً به من زنگ بزنید.

  • Just

I have just finished my work.

من تازه کارم را تمام کردم.

  • Last

I saw him last week.

من او را هفته‌ی گذشته دیدم.

  • Lately

 I have been feeling unwell lately.

اخیراً حالم خوب نیست.

  • Later

 I’ll do it later.

من بعداً انجامش می‌دهم.

  • Meanwhile

 She started cooking; meanwhile, I set the table.

او شروع به پختن کرد، در همین حال من میز را چیدم.

  • Monthly

She pays her rent monthly.

او اجاره‌اش را ماهانه می‌پردازد.

  • Never

He never smokes.

او هرگز سیگار نمی‌کشد.

  • Next

I’m going to visit my family next month.

من قرار است ماه آینده به دیدار خانواده‌ام بروم.

  • Now

 I’m doing my homework now.

من الان تکلیفم را انجام می‌دهم.

  • Occasionally

I occasionally go for a run in the park.

من گاهی اوقات به پارک برای دویدن می‌روم.

  • Often

 I often drink tea in the morning.

من اغلب در صبح چای می‌نوشم.

  • Previously

As previously stated, we must improve our services.

همان‌طور که قبلاً اشاره شد، باید خدماتمان را بهبود بخشیم.

  • Rarely

He rarely goes to parties.

او نادراً به مهمانی‌ها می‌رود.

  • Recently

 I recently started a new job.

من اخیراً یک شغل جدید شروع کردم.

  • Regularly

She visits the gym regularly.

او به طور منظم به باشگاه می‌رود.

  • Shortly

 I’ll be with you shortly.

من به زودی با شما خواهم بود.

  • Since

I have lived here since 2010.

من از سال 2010 در اینجا زندگی می‌کنم.

  • Sometimes

Sometimes, I like to read before going to bed.

گاهی اوقات، دوست دارم قبل از خوابیدن بخوانم.

  • Soon

 She will arrive soon.

او به زودی خواهد رسید.

  • Still

 I’m still waiting for the bus.

من هنوز منتظر اتوبوس هستم.

  • Then

First, we went shopping, then we went to a movie.

ابتدا، ما خرید کردیم، سپس به سینما رفتیم.

  • Today

 I have a lot of work today.

من امروز کار زیادی دارم.

  • Tomorrow

I’ll see you tomorrow.

فردا شما را می‌بینم.

  • Usually

He usually takes the bus to work.

او معمولاً با اتوبوس به کار می‌رود.

  • Weekly

She takes guitar lessons weekly.

او هفته‌ای یک بار درس گیتار می‌گیرد.

  • Yesterday

I was very busy yesterday.

من دیروز خیلی مشغول بودم.

قید مقدار در انگلیسی (Adverbs of Degree)

قیود مقدار می‌توانند شدت یک چیز را به ما نشان دهند و بگویند مثلا یک صفت تا چه درجه ای شدت دارد و صدق می‌کند. در ادامه لیستی از قید های مقدار انگلیسی به همراه ترجمه می‌آوریم:

قید مقدار به انگلیسی معنی به فارسی
Absolutely کاملاً
Almost تقریباً
Barely به سختی
Completely کاملاً
Deeply عمیقاً
Enough به اندازه کافی
Extremely بسیار
Fairly نسبتاً
Fully کاملاً
Hardly به سختی
Highly بسیار
Just دقیقاً
Merely فقط
Nearly تقریباً
Pretty تا حدودی
Quite کاملاً
Rather تا حدودی
Really واقعاً
Scarcely به سختی
Simply فقط
So خیلی
Somewhat تا حدودی
Strongly به شدت
Terribly وحشتناک
Thoroughly به طور کامل
Too خیلی
Totally کاملاً
Utterly کاملاً
Very خیلی
Wholly کاملاً

قید تکرار (Adverbs of Frequency)

قید تکرار همانطور که از عنوانش معلوم است نشان می‌دهد که یک اتفاق یا یک فعل هر چند وقت یک بار (How often?) اتفاق می‌افتد. در ادامه قیدهای تکراری را برای شما می‌آوریم:

  • Always

 I always brush my teeth before bed.

همیشه – من همیشه قبل از خواب دندان هایم را مسواک می زنم.

  • Usually

She usually gets up early in the morning.

معمولا – او معمولا صبح زود بیدار می شود.

  • Often

He often goes to the gym after work.

اغلب – او اغلب بعد از کار به باشگاه می رود.

  • Sometimes

 Sometimes, we watch a movie on weekends.

گاهی اوقات – گاهی اوقات، ما در آخر هفته فیلم می بینیم.

  • Occasionally

I occasionally enjoy a cup of tea in the evening.

گاه به گاه – گاه به گاه، من از یک فنجان چای در شب لذت می برم.

  • Seldom

We seldom eat out due to health concerns.

به ندرت – به دلیل نگرانی های سلامتی، ما به ندرت بیرون از خانه غذا می خوریم.

  • Rarely

She rarely watches television.

بسیار نادر – او بسیار نادر تلویزیون می بیند.

  • Hardly ever

They hardly ever argue with each other.

به سختی همیشه – آنها به سختی همیشه با یکدیگر مشاهده می کنند.

  • Never

I have never been to Australia.

هرگز – من هرگز به استرالیا نرفته ام.

قید ربط در انگلیسی (Conjunctive Adverbs)

قیود ربط، همچنین به نام Adverbial Conjunctions شناخته می‌شوند، برای ارتباط بخش‌های مستقل و جملات استفاده می‌شوند، یک انتقال روان فراهم می‌کنند و نشان می‌دهند که رابطه بین آن‌ها چیست. آن‌ها با باز گذاشتن دست نویسنده برای نشان دادن علت و معلول، توالی، تقابل، مقایسه، یا سایر روابط، عمق به متن می‌افزایند.

  • However

I love sports; however, I don’t like basketball.

با این حال – من ورزشها را دوست دارم؛ با این حال، بسکتبال را دوست ندارم.

  • Therefore

It was raining; therefore, we cancelled our picnic.

بنابراین – باران می بارید؛ بنابراین، پیک نیک ما را لغو کردیم.

  • Moreover

 He is talented. Moreover, he is very hardworking.

بعلاوه – او دارای استعداد است. بعلاوه، او بسیار سخت کوش است.

  • Consequently

 She didn’t study for the test; consequently, she failed.

نتیجتا – او برای امتحان مطالعه نکرد؛ نتیجتا، او شکست خورد.

  • Meanwhile

I’ll start cooking dinner. Meanwhile, could you set the table?

در همین حال – من شروع به پخت شام می کنم. در همین حال، آیا می توانید میز را تنظیم کنید؟

  • Otherwise

You need to hurry; otherwise, you will miss the train.

در غیر این صورت – شما باید عجله کنید؛ در غیر این صورت، قطار را از دست خواهید داد.

  • Nevertheless

It was a difficult task. Nevertheless, she didn’t give up.

با این وجود – این کار سخت بود. با این وجود، او تسلیم نشد.

  • Similarly

He likes painting. Similarly, his sister enjoys drawing.

به طور مشابه – او از نقاشی خوشش می آید. به طور مشابه، خواهرش از کشیدن لذت می برد.

  • Otherwise

Dress warmly; otherwise, you’ll catch a cold.

در غیر این صورت – گرم پوش شو؛ در غیر این صورت، سرماخوردگی خواهی گرفت.

 

قید جمله در انگلیسی (Sentence Adverbs)

قید جمله، همچنین به عنوان disjuncts شناخته شده، برای ارائه تفسیر یا تأکید بر یک جمله کامل استفاده می شود. آنها می توانند خلق و خوی، نظر، یا نگرش سخنگو درباره محتوای جمله را بیان کنند، بجای اینکه فقط یک فعل یا صفت خاص را تغییر دهند.

  • Actually

Actually, I’ve never been to Paris

در واقع، من هرگز به پاریس نرفته‌ام.

  • Apparently

Apparently, they have decided to postpone the event

به نظر می‌رسد، آنها تصمیم گرفته‌اند رویداد را به تعویق بیندازند.

 

  • Basically

Basically, we need to finish this by tomorrow

در اصل، ما باید تا فردا این کار را تمام کنیم.

  • Certainly

Certainly, this is the best cake I’ve ever had

قطعاً، این بهترین کیکی است که هرگز خورده‌ام.

  • Clearly

Clearly, he has no intention of leaving

بدیهی است که او قصد خروج ندارد.

  • Fortunately

Fortunately, we arrived just in time

خوشبختانه، ما دقیقاً به موقع رسیدیم.

  • Honestly

Honestly, I don’t like this painting

راستش را بخواهید، من از این نقاشی خوشم نمی‌آید.

  • Hopefully

Hopefully, the weather will be nice tomorrow

امیدوارم که هوا فردا خوب باشد.

  • Interestingly

Interestingly, he didn’t mention anything about the incident

جالب است که او هیچ چیزی درباره حادثه نگفت.

  • Ironically

Ironically, he forgot his memory pills

به طرز غیر منتظره‌ای، او قرص‌های حافظه خود را فراموش کرد.

  • Obviously

Obviously, we can’t continue like this

بدیهی است که نمی‌توانیم ادامه دهیم.

  • Perhaps

Perhaps, I was too hasty in my judgement

شاید من در قضاوت خود تندرو بودم.

  • Surprisingly

Surprisingly, she accepted the offer

به طرز شگفت‌آوری، او پیشنهاد را پذیرفت.

  • Unfortunately

Unfortunately, the train was delayed

متأسفانه، قطار تأخیر داشت.

سخن آخر

امیدواریم با مطالعه این مقاله توانسته باشید انواع قید در انگلیسی را کامل یادگرفته باشید. توجه کنید که نباید نسبت به قید های انگلیسی رویکرد حفظی داشته باشید و بهتر است که زمان کافی را برای تمرین و ساخت مثال‌های متنوع و متعدد صرف کنید.

بیشتر بخوانید: آموزش زبان انگلیسی
اشتراک گذاری:

دوره های آموزشی مرتبط

آموزش زبان انگلیسی در سفر
81%
تخفیف

انگلیسی در سفر

5.00 1 رای
1,000,000 تومان قیمت اصلی 1,000,000 تومان بود.189,000 تومانقیمت فعلی 189,000 تومان است.
مصطفی ساهری
3,648
1,000,000 تومان قیمت اصلی 1,000,000 تومان بود.189,000 تومانقیمت فعلی 189,000 تومان است.
آموزش پایه تا پیشرفته زبان انگلیسی (A1 تا C1)

آموزش پایه تا پیشرفته زبان انگلیسی (A1 تا C1)

4.83 12 رای
8,000,000 تومان
مصطفی ساهری
1,503
8,000,000 تومان

1 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

  • User avatar محمود اکبری گفت:
    ۱۴۰۴/۰۲/۲۶ در ۹:۰۶ ق.ظ

    خیلی خوب هست. Its very good.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

لوگو زبان مستر فوتر

زبان مستر، در راستای امر ارتقاء سطح آموزش زبان‌ ترکی استانبولی، آموزش زبان فرانسه، آموزش زبان آلمانی و آموزش زبان انگلیسی؛ تلاش بر این دارد تا یادگیری این زبان‌ها را با ابزارهای کاربردی و هم‌چنین پشتیبانی قوی، برای زبان‌آموزان راحت‌تر کند.

  • آدرس: تهران، جردن، عاطفی شرقی، ساسان، پلاک 4
  • 02191035152
  • info@zabanmaster.com
دسترسی سریع
  • بلاگ
  • دوره های آموزشی
  • حساب کاربری
  • درباره ما
  • قوانین و مقررات
  • تماس با ما
  • اپلیکیشن آموزش زبان
مجوزها


logo-samandehi


logo-enamad

nashr-digital

bank-license
تمامی حقوق برای سایت زبان مستر محفوظ می باشد.

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت