نقل قول در انگلیسی (مستقیم و غیر مستقیم) + 100 مثال کاربردی
انواع نقل قول در انگلیسی
معمولا نقل قول در انگلیسی یکی از بخشهایی است که زبان آموزان با آن دچار مشکل میشوند. این نقل قول میتواند مستقیم (direct speech) یا غیرمستقیم (indirect speech) باشد. در نقل قول مستقیم شما عینا جمله را از زبان فرد گوینده تکرار میکنید و هیچ تغییری در جمله ایجاد نمیشود؛ ولی در نقل قول غیرمستقیم اتفاقی که میافتد این است که شما دقیقا جمله را تکرار نمیکنید و در واقع میگویید فلانی گفت که … .
در این مقاله میخواهیم به شکل کامل به ابعاد مختلف گرامر نقل قول انگلیسی (Reported Speech) بپردازیم و نحوه جملهسازی با این قاعده را بشناسیم و در نهایت مثالهای متعددی در رابطه با آن بخوانیم. با ما همراه باشید.
نقل قول مستقیم در انگلیسی (Direct Speech)
در نقل قول مستقیم میتوانید به راحتی جمله گفته شده را عینا در Quotation Marks یا همان گیومه قرار دهید و تقریبا کار تمام است. تنها نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که باید بگویید فرد مورد نظر گفت/فریاد زد/هشدار داد/… در ادامه لیستی از کاربردیترینهای این افعال که در نقل قول در انگلیسی کاربرد دارند را برای شما خواهیم آورد:
افعال | معنی فارسی |
say | گفتن |
tell | گفتن |
ask | پرسیدن، خواستن |
advise | توصیه کردن |
suggest | پیشنهاد دادن |
command | فرمان دادن |
order | دستور دادن |
request | درخواست کردن |
promise | وعده دادن |
warn | هشدار دادن |
inform | اطلاع دادن |
remind | یادآوری کردن |
offer | پیشنهاد دادن |
agree | موافقت کردن |
refuse | رد کردن، پس زدن |
deny | انکار کردن |
claim | ادعا کردن |
admit | پذیرفتن، قبول کردن |
explain | توضیح دادن |
state | ادعا کردن |
مثال های نقل قول مستقیم در انگلیسی
“I love reading books,” said Mary.
“من عاشق کتاب خواندن هستم”مری گفت،
“Let’s go for a hike this weekend,” Jake proposed.
“بیایید این آخر هفته به پیاده روی در کوه برویم” جیک پیشنهاد داد،
“I haven’t seen that movie yet,” Sue admitted.
“هنوز فیلم را ندیدهام” سو قبول کرد (و گفت)،
“Could you help me with this math problem?” Peter asked his brother.
“میتوانی به من در این مشکل کمک کنی؟”پیتر از برادرش پرسید،
“Remember to take out the trash,” Mom reminded me.
“یادت باشد که آشغال را بیرون ببری” مادر به من یادآوری کرد،
“The sunsets in Hawaii are simply breathtaking,” remarked the tourist.
“غروبها در هاوایی نفسگیر هستند” توریست یادآور شد،
“Keep going, you’re almost there!” the coach encouraged his player.
“به رفتن ادامه بده، تقریبا رسیدهای!” مربی بازیکنش را تشویق کرد،
“I promise I’ll be there on time,” Jenna assured her friend.
“قول میدهم که سر وقت آنجا باشم” جنا به دوستش اطمینان بخشید.
“I’ll take two scoops of chocolate ice cream, please,” the boy told the vendor.
“دو اسکوپ بستنی شکلاتی میخواهم لطفا” پسر به فروشنده گفت.
“You’re blocking my view,” grumbled the old man at the theater.
“داری جلوی دید من را میگیری” پیر مرد در تئاتر غرولندکنان گفت.
“Let’s order pizza for dinner,” Dad suggested.
“بیا برای شام پیتزا سفارش دهیم” پدر پیشنهاد داد.
“Please fasten your seatbelts,” the flight attendant announced.
“لطفا کمربندهایتان را ببندید” مهماندار اعلام کرد.
“I can’t find my keys,” Chris complained.
.نمیتوانم کلیدهایم را پیدا کنم” کریس شکوهکنان گفت
“I wish I could travel the world,” said Lily dreamily.
.ای کاش میتوانستم سراسر جهان را سفر کنم” لیلی رویاگونه گفت
“I need more time to finish this project,” Emily told her boss.
نیاز به زمان بیشتری برای تمام کردن این پروژه دارم” امیلی به رئیسش گفت.
“Please don’t leave your belongings unattended,” the security guard warned.
لطفا متعلقاتتان را رها نکنید” مامور امنیتی هشدار داد.
“You have a beautiful smile,” he complimented her.
“لبخند زیبایی داری” به او شکوه کرد.
“I can’t believe I won the lottery,” gasped Mr. Smith.
“نمیتوانم باور کنم که لاتاری را برنده شدم” آقای اسمیت شوکه شده گفت.
“I’ll call you tomorrow,” John promised Mary.
“فردا با تو تماس میگیرم” جان به مری قول داد.
“Watch out for the puddle,” Lucy warned.
“حواست به چاله آب باشد” لوسی هشدار داد.
“You’re my best friend,” confessed Hannah.
“تو بهترین دوست منی” هانا اعتراف کرد.
“I forgot my umbrella at home,” Brian said, looking at the heavy rain.
“چترم را در خانه جا گذاشتم” برایان در حالی که به باران سنگین نگاه میکرد گفت.
“I would love a cup of tea,” Grandma stated.
“یک فنجان چای را بسیار دوست خواهم داشت” مادربزرگ گفت.
“Let’s meet at the café at six,” Emily suggested to Mark.
“بیا ساعت شش در کافه ملاقات کنیم” امیلی به مارک پیشنهاد داد.
“This is the best day of my life,” declared the newlywed bride.
“این بهترین روز عمر من است” تازه عروس گفت.
“Don’t interrupt me while I’m speaking,” Mrs. Brown said sternly to her students.
“وقتی دارم صحبت میکنم حرفم را قطع نکن” آقای براون با سرسختی به شاگردانش گفت.
“I’ve always wanted to learn Spanish,” Tom confessed.
“همیشه میخواستهام اسپانیایی یاد بگیرم” تام اعتراف کرد.
“Turn off the TV and do your homework,” Mom instructed.
“تلویزیون را خاموش کن و تکالیفت را انجام بده” مادر دستور داد.
“The cake is delicious,” complimented the guest.
“کیک خوشمزه است” مهمان تعریف کرد.
“Could you repeat that, please?” the reporter asked.
“میتوانی لطفا تکرار کنی؟” گزارشگر پرسید.
“I’ve been feeling a bit under the weather,” Grandpa revealed.
“کمی پکر بودهام” پدربزرگ آشکار کرد.
“I won’t be able to attend the meeting,” Jane informed her colleagues.
“نخواهم توانست در جلسه شرکت کنم” جین به همکارانش اطلاع داد.
“Bring a jacket. It’s chilly outside,” Dad advised.
“یک ژاکت بیاور. بیرون سرد است” پدر توصیه کرد.
“I’ve misplaced my glasses again,” muttered Grandpa.
“دوباره عینکم را جای اشتباه گذاشتم” پدربزرگ زمزمه کرد (غرغرکنان).
“I’ll take the dog for a walk,” Sam offered.
“من سگ را برای پیادهروی میبرم” سم پیشنهاد داد.
“I never said that,” Tina objected.
“من هیچ وقت آن حرف را نزدم” تینا شکایتکنان گفت.
“I’m moving to New York next month,” Alex announced.
“ماه بعد دارم به نیویورک نقل مکان میکنم” الکس اعلام کرد.
“I can’t stand broccoli,” the child protested.
“نمیتوانم کلم بروکلی را تحمل کنم” بچه اعتراض کرد.
“I’ve finished painting the room,” said Mark, looking satisfied.
“نقاشی اتاق را تمام کردهام” مارک در حالی که راضی به نظر میرسید گفت.
“I’m really proud of you,” Dad said, beaming at his daughter.
“واقعا به تو افتخار میکنم” پدر در حال نگاه به دخترش گفت.
“I think I’ll go for a run,” Sarah decided.
“فکر میکنم میروم بدوم” سارا تصمیم گرفت.
“Let’s surprise Mom for her birthday,” whispered the kids.
“بیایید مادر را برای جشن تولدش سورپرایز کنیم” بچهها زمزمه کردند.
“Keep off the grass,” the gardener instructed.
“از چمنها بیرون بمانید” باغبان دستور داد.
“You’ve made a mistake in this equation,” the teacher pointed out to her student.
“در این معادله اشتباه کردهای” معلم به شاگردش اشاره کرد و گفت.
“This is the best spaghetti I’ve ever tasted,” Ron complimented the chef.
“این بهترین اسپاگتیای است که خوردهام” ران تعریفکنان از آشپز گفت.
“I’m scared of thunderstorms,” Timmy admitted.
“من از طوفان و رعد و برق میترسم” تیمی قبول کرد.
“Can you direct me to the nearest gas station?” the driver asked a passerby.
“میتوانی من را به نزدیکترین پمپ بنزین راهنمایی کنی؟” راننده از یک رهگذر پرسید.
“I’m joining the gym from next week,” Mike declared.
“دارم از هفته دیگر در باشگاه ثبتنام میکنم” مایک اعلام کرد.
“The concert was amazing,” exclaimed the fans.
“کنسرت شگفتانگیز بود” هواداران با حس زیاد گفتند.
نقل قول غیرمستقیم در انگلیسی (Indirect Speech)
همانطور که از نامش پیداست نقل قول غیرمستقیم زمانی است که شما میگویید فلان کس فلان چیز را گفت و دیگر از عین جمله گفته شده استفاده نمیکنید. نکتهی بسیار مهمی که در اینجا وجود دارد و تحت عنوان back shifting هم شناخته میشود این است که زمانی که شما میخواهید نقل قول کنید، معمولا زمان جمله گفته شده یک مرحله به عقبتر و در واقع گذشته میرود و دلیل آن نشان دادن مدت زمانی است که از گفته شدن جمله اصلی تا الان که جمله را نقل قول میکنیم. در ادامه جزییات این موضوع را برایتان میآوریم.
نقل قول مستقیم | نقل قول غیرمستقیم |
حال ساده (“.I run”) | گذشته ساده (“.He said he ran”) |
حال استمراری (“.I am running”) | گذشته استمراری (“.He said he was running”) |
حال کامل (“.I have run”) | گذشته کامل (“.He said he had run”) |
گذشته ساده (“.I ran”) | گذشته کامل (“.He said he had run”) |
آینده (“.I will run”) | “Would” ساختار با (“.He said he would run”) |
حال کامل استمراری (“I have been running”) | گذشته کامل استمراری (“He said he had been .running”) |
بیایید نگاهی کاملتر به تغییر هر زمان بیاندازیم:
- حال ساده به گذشته ساده: زمان حال ساده در نقل قول به زمان گذشته ساده تغییر میکند. به عنوان مثال، “I play soccer” به “He said that he played soccer” تبدیل میشود.
- حال استمراری به گذشته استمراری: زمان حال استمراری به زمان گذشته استمراری تغییر میکند. به عنوان مثال، “I’m reading a book” به “She said she was reading a book” تغییر میکند.
- حال کامل به گذشته کامل: زمان حال کامل به زمان گذشته کامل تبدیل میشود. بنابراین، “I’ve finished my homework” به “He said that he’d finished his homework” تبدیل میشود.
- گذشته ساده به گذشته کامل: زمان گذشته ساده نیز در گفتار گزارده به زمان گذشته کامل تبدیل میشود. “I bought a car” به “She said that she’d bought a car” تغییر میکند.
- آینده به شکل “Would”: اظهاراتی که در زمان آینده هستند، به شکل “would” در نقل قول غیرمستقیم تبدیل میشوند. به عنوان مثال، “I’ll go to the market” به “He said he’d go to the market” تغییر میکند.
- حال کامل استمراری به گذشته کامل استمراری: زمان حال کامل استمراری در این نوع از نقل قول به زمان گذشته کامل استمراری تبدیل میشود. به عنوان مثال، “I’ve been studying” به “He said that he had been studying” تغییر میکند.
البته توجه کنید که این تغییر زمانها بسته به این دارد که چقدر از زمان گفته شدن جمله گذشته باشد و مثلا اگر همین چند ثانیه یا دقیقه پیش کسی چیزی گفته احتمالا نیازی به تغییر زمان ندارید. برای درک بهتر این نوع از نقل قول در انگلیسی در ادامه نقل قول غیرمستقیم مثالهایی را برای شما میآوریم که بالاتر ارائه شد:
مثال های نقل قول غیر مستقیم در انگلیسی
Mary said that she loved reading books.
Jake suggested going for a hike that weekend.
Sue admitted that she hadn’t seen that movie yet.
Peter asked his brother if he could help him with the math problem.
Mom reminded me to take out the trash.
The tourist remarked that the sunsets in Hawaii were breathtaking.
The coach encouraged his player to keep going as he was almost there.
Jenna assured her friend that she would be there on time.
The boy told the vendor he wanted two scoops of chocolate ice cream.
The old man at the theater grumbled that his view was being blocked.
Dad suggested ordering pizza for dinner.
The flight attendant announced that everyone should fasten their seatbelts.
Chris complained that he couldn’t find his keys.
Lily said dreamily that she wished she could travel the world.
Emily told her boss that she needed more time to finish the project.
The security guard warned not to leave belongings unattended.
He complimented her on her beautiful smile.
Mr. Smith gasped in disbelief at having won the lottery.
John promised Mary that he would call her tomorrow.
Lucy warned everyone to watch out for the puddle.
Hannah confessed that she was her best friend.
Brian mentioned that he had forgotten his umbrella at home as he looked at the heavy rain.
Grandma stated that she would love a cup of tea.
Emily suggested to Mark that they should meet at the café at six.
The newlywed bride declared that it was the best day of her life.
Mrs. Brown sternly told her students not to interrupt her while she was speaking.
Tom confessed that he had always wanted to learn Spanish.
Mom instructed to turn off the TV and do homework.
The guest complimented the host on the delicious cake.
The reporter asked if the speaker could repeat what he had just said.
Grandpa revealed that he had been feeling a bit under the weather.
Jane informed her colleagues that she would not be able to attend the meeting.
Dad advised to bring a jacket as it was chilly outside.
Grandpa muttered that he had misplaced his glasses again.
Sam offered to take the dog for a walk.
Tina objected that she had never said that.
Alex announced that he was moving to New York the next month.
The child protested that he couldn’t stand broccoli.
Mark said, looking satisfied, that he had finished painting the room.
Dad told his daughter that he was really proud of her.
Sarah decided that she would go for a run.
The kids whispered a plan to surprise Mom for her birthday.
The gardener instructed everyone to keep off the grass.
The teacher pointed out to her student that there was a mistake in the equation.
Ron complimented the chef, saying it was the best spaghetti he had ever tasted.
Timmy admitted that he was scared of thunderstorms.
The driver asked a passerby if they could direct him to the nearest gas station.
Mike declared that he was joining the gym from next week.
The fans exclaimed that the concert had been amazing.
سخن آخر
امیدواریم از مقاله نقل قول در انگلیسی استفاده کرده باشید. یکی از تمریناتی که برای یادگیری بهتر این ساختار میتوانید انجام دهید این است که زمانی که چیزی را به انگلیسی میشنوید و یا میخوانید آن را نقل قول کنید (هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم). در صورتی که میخواهید زبان انگلیسی را کاملا رایگان و از پایه یاد بگیرید توصیه میکنیم حتما از صفحه آموزش رایگان زبان انگلیسی زبانمستر دیدن کنید.
دیدگاهتان را بنویسید