اصطلاحات انگلیسی با اعضای بدن
اصطلاحات انگلیسی نقش مهمی در یادگیری زبان انگلیسی و فهمیدن منظور مخاطبان دارد. در این مقاله به آموزش اصطلاحات انگلیسی با اعضای بدن پرداخته ایم.
1. To keep at arm’s length
جلوگیری از ارتباط با چیزی یا شخصی.
I didn’t trust her, so I kept her at arm’s length.
من به او اعتماد نداشتم بنابراین از ارتباط با او جلوگیری کردم.
2. On the tip of my tongue
تقریبا به خاطر آوردن، اصطلاحا روی نوک زبان بودن
His name was on the tip of my tongue, but I needed to ask him.
نام او دقیقا روی نوک زبانم بود، اما من لازم بود که ازش بپرسم.
3. To pick someone’s brain
با کسی صحبت کردن برای کسب اطلاعات
Jon is very good at math, so I picked his brain about a homework problem.
جان در ریاضی خیلی خوب است، بنابراین من برای فهمیدن راه حل مسئله تکلیف درسی با او صحبت کردم.
4. Off the top of my head
اطلاعاتی که به سرعت و بدون تحقیق و محاسبه ارائه می شود.
Off the top of my head, I remember 11 people on the guest list.
بدون محاسبه قبلی، من 11 نفر از لیست مهمانان را به یاد می آورم.
5. To cost an arm and a leg
خیلی گران بودن
That shirt from Hermes costs an arm and a leg!
آن پیراهن هرمس خیلی گران است.
6. To stick one’s neck out
ریسک کردن
I stuck my neck out when I bought that antique rug. I hope it’s worth more money later on!
وقتی آن فرش عتیقه را خریدم، ریسک کردم. امیدوارم بعدا ارزش پولی بیشتری داشته باشه!
7. Get something off one’s chest:
گفتن مشکلات یا ناراحتی های خود به کسی
Thanks for listening to me complain about my brother. I needed to get it off my chest.
ممنون که به اعتراض هایم در مورد برادرم گوش کردید. لازم داشتم آن را به کسی بگویم.
8. Give someone a hand (with something)
کمک کردن به کسی
Can you give me a hand with this box? It’s too heavy to carry on my own.
آیا می توانید برای این جعبه به من کمک کنید؟ خیلی سنگین تر از آن است که بتوانم به تنهایی آن را حمل کنم.
9. Keep your chin up
سعی در مثبت نگری کردت وقتی اوضاع سخت و منفی است.
Keep your chin up! Things will get better soon.
مثبت فکر کن! اوضاع به زودی بهتر می شه.
10. Like pulling teeth:
بسیار سخت بودن
Getting Bobby to clean his room is like pulling teeth.
وادار کردن بابی به تمیز کردن اتاقش خیلی سخت است.
11. All ears
با تمام توجه. سراپا گوش
“I cannot wait to hear what you have to say. I am all ears!”
من نمی توانم منتظر بمانم تا آنچه را که شما باید بگویید بشنوم. سراپا گوشم!”
12. Cold shoulder
نادیده گرفتن کسی
“Steve would not talk to James after their argument. He has given him the cold shoulder.”
استیو بعد از مشاجره شان با جیمز با او حرف نمی زند. او جیمز را نادیده می گیرد.
13. Itchy feet
هوای سفر کردن، تمایل شدید به سفر
“Julie could not wait to go on her travels. She has itchy feet!”
جولی بی صبرانه منتظر سفرهایش بود. دلش هوای سفر کرده است.
14. Long arm of the law
توضیح می دهد که سیستم قانون چقدر می تواند کارآمد باشد
“Tony was caught by the police for speeding. He could not escape the long arm of the law.”
تونی به دلیل سرعت زیاد توسط پلیس دستگیر شد. او نمی تواند از دست قانون فرار کند.
15. Old hand
داشتن تجربه زیاد
“Shirley has been with the bakery for a long time. She is an old hand at making cakes.”
شرلی مدت زیادی در نانوایی کار کرده است. او تجربه زیادی در تهیه کیک دارد.
16. Sweet tooth
علاقه شدید به غذاهای شیرین
“I bought John a big box of chocolates for his birthday. He has such a sweet tooth!”
من برای تولد یک جعبه بزرگ شکلات برای جان خریدم. او خیلی چیزهای شیرین دوست دارد.
17. Elbow room
خیلی شلوغ بودن
“I did not like working in that cramped office. There was not enough elbow room!”
من دوست نداشتم در آن دفتر تنگ کار کنم. آنجا خیلی شلوغ بود.
18. Eye-catching
جلب توجه شما
“Did you see Candida in her pink dress? She is very eye-catching!”
آیا کاندیدا را در لباس صورتیش دیدید؟ او بسیار جلب توجه می کند.
19. Sit On Your Hand
این معمولاً برای توصیف اینکه چگونه کسی تصمیم می گیرد کاری انجام ندهد یا اجازه انجام هیچ کاری را ندارد استفاده می شود.
He wanted to contact the customer and explain what happened. His boss told him to sit on his hands for a few days
او می خواست با مشتری تماس بگیرد و آنچه اتفاق افتاده را توضیح دهد. رئیسش به او گفت چند روزی دست نگه دارد.
20. To Lend A Hand
در اینجا ما وقتی کسی از ما کمک می خواهد یا ما به دیگران کمک می کنیم از این استفاده می کنیم.
The office was very busy and lots of people needed to be contacted. The manager offered to lend a hand to get the work done more quickly.
دفتر بسیار شلوغ بود و باید با افراد زیادی تماس گرفته می شد. مدیر پیشنهاد کرد که برای انجام سریعتر کارها، از دیگران هم کمک بگیریم.
21. Up To One’s Neck
این برای نشان دادن زمانی استفاده می شود که ما کارهای زیادی داریم یا در مشکلات زیادی هستیم.
I am up to my neck in work this week could we possibly meet next week instead?
من این هفته خیلی مشغول هستم، آیا می توانیم به جای آن هفته آینده ملاقات کنیم؟
22. Pain In The Neck
مزاحم؛ یک فرد تحریک کننده، آزاردهنده.
I hope Mary doesn’t bring her brother this time, he was a real pain in the neck the last time he was here.
امیدوارم مری این بار برادرش را نیاورد، او آخرین باری که اینجا بود واقعاً آزاردهنده بود.
23. To Be All Fingers And Thumbs
بسیار دست و پا چلفتی بودن
He tried to put something in his pocket but couldn’t manage because he was all fingers and thumbs.
او سعی کرد چیزی را در جیب خود بگذارد اما نتوانست آن را کنترل کند زیرا او بسیار دست و پا چلفتی بود.
24. To Be Down In The Mouth
افسرده و غمگین
You’re looking down in the mouth today, Peter. Come on, cheer up!
امروز افسرده و غمگین به نظر میای پیتر، زود باش، شاد باش!
25. Skin And Bones
خیلی لاغر، پوست و استخوان
She is all skin and bones, she needs to eat more.
او فقط پوست و استخوان است، او لازم است که بیشتر بخورد.
26. To Turn A Blind Eye
عدم توجه عمدی به چیزی
She saw them taking sweets from the shop but turned a blind eye.
او دید که آنها از مغازه شیرینی می گیرند اما عمدا توجه نکرد.
27. To Bite One’s Tongue
تلاش کنید تا آنچه را که واقعاً احساس می کنید نگویید
He was solely responsible for this disaster, but I had to bite my tongue.
او تنها مسئول این فاجعه بود، اما من مجبور شدم جلوی زبانم را بگیرم.
28. To Give Someone The Cold Shoulder
نادیده گرفتن عمدی کسی
What have I done to her? She’s been giving me the cold shoulder all afternoon.
من با او چه کرده ام؟ او تمام بعدازظهر من را نادیده گرفت.
29. To Have Your Back To The Wall
قرار گرفتن در موقعیت بد یا خطرناک که هیچ راه فراری از آن وجود ندارد.
He had his back to the wall.
او موقعیت بدی داشت.
30 To Make Your Blood Boil
وقتی چیزی، کسی را خیلی عصبانی می کند.
Littering makes my blood boil.
آشغال ریختن خونم را به جوش می آورد.
31. To Have A Lump In Your Throat
احساس غم و اندوه شدید؛ در آستانه اشک ریختن
I had a lump in my throat when I heard the news.
وقتی خبرها را شنیدم، نزدیک بود گریه کنم.
32. A Knee’s Up
این عبارت بسیار غیر رسمی و عامیانه است و معنای دلپذیری دارد. ما از آن برای توصیف یک مهمانی خوب یا یک آواز خواندن طولانی با برخی دوستان استفاده می کنیم
We had a great knee’s up over Christmas. Everyone was there and were in great spirits.
در طول کریسمس اوقات فوق العاده ای داشتیم. همه آنجا بودند و روحیه فوق العاده ای داشتند.
33. To Chance Your Arm
سعی کنید کاری را انجام دهید اگرچه شانس موفقیت بسیار اندک است، ریسک کنید، شانس خود را امتحان کنید. این عبارت اولین بار در دهه 1880 ثبت شد. روزهایی که بیشتر به عنوان اصطلاح سرباز استفاده می شد.
Immediately after University I chanced my arm and opened up my first boutique.
بلافاصله پس از دانشگاه ریسک کردم و اولین بوتیک خود را باز کردم.
34. You Scratch My Back And I’ll Scratch Yours
شما به شرطی به کسی پیشنهاد کمک می دهید که در عوض به شما کمک کند.
Thanks for lending me your car, here are your keys. You scratch my back and I’ll scratch yours, remember?
ممنون که ماشینتان را به من قرض دادید، بفرمایید این هم کلیدهایتان. من به شما کمک کردم و شما به من، به یاد دارید؟
35. To Go Belly Up
ما معمولاً از این عبارت هنگامی که در مورد مشاغل یا پروژه ای ناموفق یا ورشکسته صحبت می کنیم استفاده می کنیم.
36. To Throw Someone A Bone
کسی را ستایش کنید یا به نحوی به کسی پاداش دهید تا احساس خوبی داشته باشند.
In secondary school, I had many teachers who threw me a bone and let me pass a test.
در دبیرستان، معلمان زیادی داشتم که مرا ستایش می کردند و اجازه دادند در امتحان قبول شوم.
دیدگاهتان را بنویسید