جستجو برای:
  • صفحه اصلی
  • آموزش رایگان زبان
    • آموزش زبان ترکی استانبولی
    • آموزش زبان انگلیسی
    • آموزش زبان فرانسه
    • آموزش زبان آلمانی
  • پادکست های رایگان
    • پادکست زبان ترکی استانبولی
    • پادکست زبان انگلیسی
    • پادکست زبان آلمانی
    • پادکست زبان فرانسه
  • دوره های آموزشی
  • تماس با ما
    • درباره ما
  • حساب کاربری
 
  • 02191035152
زبان مستر
  • زبان مستر
  • دوره های آموزشی
    • آموزش پایه تا پیشرفته زبان ترکی استانبولی
    • آموزش پایه تا پیشرفته زبان انگلیسی
    • آموزش پایه تا پیشرفته زبان آلمانی
    • آموزش پایه تا پیشرفته زبان فرانسه
  • آموزش رایگان زبان
    • آموزش زبان ترکی استانبولی
    • آموزش زبان انگلیسی
    • آموزش زبان آلمانی
    • آموزش زبان فرانسه
  • پادکست های رایگان
    • پادکست زبان ترکی استانبولی
    • پادکست زبان انگلیسی
    • پادکست زبان آلمانی
    • پادکست زبان فرانسه
ورود کاربر

بلاگ

زبان مستر بلاگ مقالات زبان آلمانی افعال زبان آلمانی | 133 فعل پرکاربرد آلمانی + مثال و فایل صوتی

افعال زبان آلمانی | 133 فعل پرکاربرد آلمانی + مثال و فایل صوتی

۱۴۰۲/۰۱/۱۹
ارسال شده توسط Mohammad Reza jabbari
مقالات زبان آلمانی
17.94k بازدید
افعال زبان آلمانی

لیست کامل افعال زبان آلمانی

قطعا می دانید که یکی از مهمترین بخش ها، یادگیری افعال زبان آلمانی است. اما این اصلا کافی نیست! مهم این است که این فعل ها را بدانید و مهم تر این که بتوانید از آنها استفاده کنید. برای همین، در این مقاله 133 فعل کاربردی در مکالمه آلمانی را با هم یاد می گیریم، و سطح زبان آلمانی شما به شکل معجزه آسایی ارتقا پیدا می کند. با ما همراه باشید.

فعل به فارسی افعال آلمانی مثال با ترجمه
انجام دادن machen Ich habe meine Hausaufgabe gemacht.

تکلیفم را انجام دادم.

فکر کردن / باور داشتن / دارای یک دیدگاه بودن denken Denk an eine neue Lösung.

به یک راه حل جدید فکر کن.

دیدن sehen Ich kann nichts sehen!

نمی توانم (هیچ چیز) ببینم!

گفتن / توضیح دادن sagen Sage mir, was passiert ist.

به من بگو چه اتفاقی افتاد (چه شد)

دوست داشتن / عشق ورزیدن lieben Liebt er mich noch?

او هنوز من را دوست دارد؟ (عاشق من است؟)

نگاه کردن schauen Schau auf das Flugzeug! Es ist riesig!

به آن هواپیما نگاه کن (آن هواپیما را ببین)! عظیم است!

خواستن / درخواست کردن bitten Heute warden wir unseren Chef um eine Gehaltserhöhung bitten.

امروز می خواهیم از رییس مان افزایش حقوق درخواست کنیم.

بازی کردن / عمل کردن / نشان دادن / اجرا کردن spielen Spielen wire in Spiel vielleicht?

(یک بازی) بازی کنیم؟

مردن sterben Mein Vater, der 83 Jahre alt war, ist heute Nacht gestorben.

پدرم، که 83 سالش بود، دیشب مُرد.

دویدن

laufen Lauf und schau nicht zurück.

بدو و به عقب نگاه نکن.

کمک کردن، یاری دادن helfen Hilfe mir, die Schlüssel zu finden.

به من کمک کن کلیدها را پیدا کنم.

نگه داشتن / ادامه دادن / ثابت نگه داشتن / حفظ کردن halten Halte meine hand!

دستم را نگه دار! (دستم را بگیر)

فهمیدن verstehen Ich verstehe nicht, was du sagt.

نمی فهمم چه داری می گویی

جنگیدن / مبارزه کردن kämpfen Versuch nicht, mit deinem Schicksal zu kämpfen.

سعی نکن با سرنوشتت بجنگی

از دست دادن / باختن verlieren Wir haben unser ganzes Geld verloren.

همه پولمان را از دست داده ایم.

عادت کردن sich gewöhnen Ich kann mich ans neue Interface nicht gewöhnen.

نمی توانم به ساختار جدید عادت کنم.

خریدن kaufen Lena hat ein neues Auto gekauft.

لینا یک ماشین جدید خریده است.

متنفر بودن / تنفر ورزیدن hassen Warum hasst du mich so sehr?

چرا از من اینقدر متنفری؟

فرستادن schicken Ich muss ein paar Briefe schicken.

لازم است نامه های بیشتری بفرستم.

حرکت کردن sich bewegen Hör auf, dich zu bewegen! Ich versuche, ein Foto zu machen!

تکان نخور، دارم سعی می کنم (یک) عکس بگیرم.

التماس کردن / خواستن bitten Ich bitte dich um Gnade.

دارم برای رحم تو (رحم کردنت) التماس می کنم (التماست می کنم رحم کنی)

آماده شدن (و لباس پوشیدن) sich herausputzen Du hast dich wie eine Dame herausgeputzt.

مثل یک خانم لباس پوشیده ای.

رانندگی کردن / با ماشین رفتن fahren Kannst du Auto fahren?

می توانی رانندگی کنی؟

دوست داشتن mögen Ich mag mich setzen und mir das Wasser ansehen.

دوست دارم بنشینم و آب را تماشا کنم.

هیچ ایده ای نداشتن Keine Ahnung haben Ich habe keine Ahnung, wohin sie gegangen sind.

هیچ ایده ای ندارم که کجا رفته اند.

 

فعل به فارسی افعال آلمانی مثال با ترجمه
ضربه زدن schlagen Muhammad Ali schlug hart seinen Gegner.

محمدعلی به سختی به حریفش ضربه زد.

معنا دادن bedeuten Was bedeutet dieses Zeicehn?

این علامت به چه معناست (چه معنایی می دهد)؟

رفتن خوابیدن schlafen gehen Ich gehe um 22 Uhr schlafen.

ساعت 10 (شب) می روم بخوابم.

ملاقات کردن، دیدن besuchen Du musst mich eines Tages besuchen.

باید یک روز به دیدنم بیایی (من را ملاقات کنی).

قسم خوردن schwören Ich schwöre, dass ich deinen Kuchen nciht gegessen habe.

قسم می خورم من کیکت را نخوردم!

بو کردن، بوییدن riechen Riech die Blumen!

گل ها را بو کن!

حل کردن lösen Alkohol löst deine Probleme nicht.

الکل مشکلاتت را حل نخواهد کرد

بخشیدن verzeihen Ich habe dir schon verziehen.

من تو را (الان هم) بخشیده ام

نزدیک شدن sich nähern Ostern nähert sich!

عید پاک دارد نزدیک می شود!

بیدار شدن، بلند شدن aufstehen Ich hasse frühmorgens aufzustehen.

از صبح زود بلند شدن متنفرم

تسلیم شدن aufgeben Folge deinen Träumen und gib niemals auf.

رویاهایت را دنبال کن و هیچ گاه تسلیم نشو.

سوال داشتن (این که چیزی برای کسی سوال باشد) überlegen Ich überlege, wohin in den Ferien zu fahren.

برایم سوال است برای تعطیلات کجا بروم.

لایق بودن verdienen Du verdienst ihn nicht.

تو لایق او نیستی.

سفارش دادن bestellen Hast du etwas schon bestellt?

هنوز چیزی سفارش نداده ای؟

جان سالم به در بردن überleben Ich werde überleben!

زنده خواهم ماند / جان سالم به در خواهم برد!

تلویزیون تماشا کردن fernsehen Wie kannst du den ganzen Tag fernsehen?

چگونه تمام روز تلویزیون تماشا می کنی؟

معرفی کردن vorstellen Ich möchte ihnen meinen Freund vorstellen.

می خوهم دوست پسرم را به شما معرفی کنم

بستن، پک کردن packen Ich muss noch meine Koffer packen.

همچنان نیاز است چمدانم را ببندم.

شستن waschen Ich wasche mein Kabrio jeden Sonntag.

ماشین کروکم را هر روز می شویم.

دعوت کردن einladen Ich möchte dich zu meiner Geburtstagsparty einladen.

می خواهم شما را به جشن تولدم دعوت کنم

خسته شدن / حوصله سر رفتن sich langweilen Ich fange an, mich zu langweilen.

دارم خسته می شوم / حوصله ام دارد سر می رود

حفر کردن graben Nimm die Schaufel und grab ein Loch.

یک بیل بردار و یک سوراخ حفر کن

تقدیم کردن، ارائه دادن präsentieren Ich präsentiere dir meine letzte Erfindung.

آخرین اختراعم را خدمتتان ارائه می کنم (نشان می دهم) / این شما و این آخرین اختراع من

هزینه داشتن، قیمت داشتن kosten Wie viel kostet dieser Anzug?

این کت و شلوار چقدر قیمت دارد

لبخند زدن lächeln Du fingst an, mehr zu lächeln.

تو شروع کردی به بیشتر لبخند زدن.

 

فعل به فارسی افعال آلمانی مثال با ترجمه
آماده شدن vorbereiten Bereite dich besser auf das Schlimmste vor.

بهتر است برای بدترین ها آماده شوی.

شکایت/اعتراض کردن dagegen sein Ich bin gegen deine Entscheidung.

من با تصمیمت مخالفم / به تصمیمت اعتراض دارم

لباس پوشیدن sich anziehen Wie soll ich mich beim kalten Wetter anziehen?

در هوای سرد چطور باید لباس بپوشم؟

اشتباه کردن، در اشتباه بودن sich irren Ich denke, dass du irren kannst.

فکر می کنم ممکن است در اشتباه باشی/اشتباه کنی.

دفاع کردن verteidigen Wir sollen die Menschenrechte verteidigen.

باید از حقوق بشر دفاع کنیم

فریاد زدن schreien Sie sind erschrocken und haben zu schreien angefangen.

آنها ترسیدند و شروع به فریاد زدن کردند.

ظاهر شدن erscheinen Das Problem mit den Sommerferien ist plötzlich erschienen.

مشکل (مربوط به) تعطیلات یکدفعه ظاهر شد.

دوش گرفتن eine Dusche nehmen Ich denke, dass du wirklich eine Dusche nehmen sollst.

فکر می کنم واقعا باید یک دوش بگیری.

درخواست کردن verlangen Ich verlange von dir, dass du dich registrierst.

از تو می خواهم که ثبت نام کنی.

یاد دادن، تدریس کردن beibringen Das hat mir nichts Neues beigebracht.

هیچ چیز جدیدی به من یاد نداد.

ملحق شدن sich anschließen Kann mein kleiner Bruder sich uns anschließen?

برادر کوچکم می تواند به ما ملحق شود؟

تکرار کردن wiederholen Können Sie die letzte Ziffer wiederholen, bitte?

می توانید لطفا رقم آخر را تکرار کنید؟

راندن اسب reiten Bist du mal geritten?

تا به حال اسب سواری کرده ای؟

هشدار دادن warnen Ich warne dich, nicht zu vie zu essen.

دارم به تو هشدار می دهم که زیادی نخوری

جدا شدن sich trennen Wasser trennt sich vom Öl.

آب از روغن جدا می شود

جمع کردن sammeln Vor 30 Jahren war es sehr populär, Briefmarken zu sammeln.

30 سال پیش، جمع کردن تمبر خیلی محبوب بود

وارد شدن betreten Ich habe das Büro betreten und mir einen Kaffee gemacht.

وارد دفتر شدم و برای خودم کمی قهوه درست کردم

مشاهده کردن beobachten Wir beobachten das Verhalten des Wals.

ما داریم رفتار وال را مشاهده می کنیم

خاموش کردن، از بین بردن löschen Du kannst das Feuer mit dem Benzin nicht löschen!

نمی توانی با بنزین آتش را خاموش کنی!

استراحت کردن sich erholen Jedes Kind muss im Kindergarten Zeit haben, um sich zu erholen.

هر بچه ای باید در مهدکودک مقداری زمان برای استراحت داشته باشد.

رسیدن ankommen Der Zug kommt um 7:15 Uhr an.

قطار ساعت 7:15 می رسد

فراهم کردن zur Verfügung stellen Für alle Fälle kann ich Ihnen mein Auto zur Verfügung stellen.

در صورت نیاز می توانم ماشینم را به شما بدهم (آن را فراهم کنم)

تمیز کردن putzen Du sollst sofort die Küche putzen.

باید بلافاصله آشپزخانه را تمیز کنی.

اعتماد کردن [ver] trauen Vertraue neimandem in diesem Unternehmen.

به هیچ کس در این شرکت اعتماد نکن.

پاداش دادن belohnen Seine Bemühung wurde belohnt.

(به) تلاش های او پاداش داده شد (مورد پاداش قرار گرفت).

 

فعل به فارسی افعال آلمانی مثال با ترجمه
فاش کردن offenbaren Er offenbarte seine geheime Identität.

او هویت مخفی خودش را فاش کرد.

قرض کردن leihen Papa, kann ich deine Kreditkarte leihen?

بابا، می توانم کارت اعتباری ات را قرض بگیرم؟

بالا بردن erhöhen Wir planen, die Löhne unserer Arbeiter zu erhöhen.

داریم برنامه ریزی می کنیم حقوق های کارمندانمان را بالا ببریم.

شک داشتن [be] zweifeln Wie kannst du das bezweifeln?

چطور می توانی به آن شک داشته باشی؟

جوشاندن، جوشیدن kochen Wasser kocht bei 100 Grad Celsius.

آب در 100 درجه می جوشد.

ساکت بودن schweigen Schweigt sie immer so?

او همیشه انقدر ساکت است؟

عاشق شدن sich verlieben Denkst du, dass er sich in sie verliebt hat?

فکر می کنی او (آقا) عاشقش (خانم) شده؟

کشش آمدن، کشیدن، کش دادن sich [aus] strecken Streck dich immer nach dem Training.

همیشه بعد از تمرین نرمش کششی انجام بده.

سوار شدن einsteigen Wir steigen in einen Zug in München ein.

در مونیخ سوال قطار خواهیم شد.

قبول نکردن، سر باز زدن ablehnen Ich konnte nicht ablehnen.

نمی توانستم دست رد بزنم.

پختن (کیک و نان) backen Der Kuchen, den du gestern gebacken hast, war sehr lecker.

کیکی که دیروز پختی خیلی خوشمزه بود.

پشیمان بودن bedauern Ich bedauere, dass ich an diesem Wettbewerb nicht teilgenommen habe.

از شرکت نکردن در آن رقابت پشیمانم.

در بر گرفتن، حاوی بودن enthalten Enthält dieser Salat Zwiebel?

آیا این سالاد دارای پیاز است (پیاز دارد)؟

پخش شدن sich ausbreiten Die Krankheit hat sich über das ganze Land ausgebreitet.

بیماری در سراسر کشور پخش شد.

همکاری کردن zusammenarbeiten Ich bin zufrieden, dass ich mit dir zusammenarbeite.

از همکاری با شما واقعا خوشحالم.

دفن کردن vergraben Ich habe meinen Hamster im Garten vergraben.

همسترم را در باغ دفن کردم.

شیرجه زدن tauchen Ich mag im kalten Wasser tauchen.

من شیرجه زدن در آب سرد را دوست دارم.

چک کردن [über] prüfen Prüfe, ob du sicherlich dinen Pass dabei hast.

چک کن که آیا مطمئنا پاسپورتت را همراهت داشته باشی.

نامزد کردن sich verloben Sie haben sich schon vor zwei Jahren miteinander.

دو سال پیش با یکدیگر نامزد کردند.

غرق شدن ertrinken Ich ertrinke!

دارم غرق می شوم!

مقاومت کردن widerstehen Man kann der Schokolade nicht widerstehen.

تو نمی توانی در برابر شکلات مقاومت کنی.

فارغ التحصیل شدن abschließen Laura hat ihr Studium vor vier Tagen abgeschlossen.

لارا چهار روز پیش فارغ التحصیل شد.

سرخ کردن braten Kannst du für mich drei Eier braten?

می توانی سه تخم مرغ برای من سرخ (نیمرو) کنی؟

اطاعت کردن befolgen Befolge die Regeln und du wirst viel erreichen.

از قوانین اطاعت کن و به چیزهای زیادی دست پیدا خواهی کرد.

وزن داشتن wiegen Heute wiege ich 76 Kilos.

امروز 76 کیلو وزن دارم.

 

فعل به فارسی افعال آلمانی مثال با ترجمه
جمع شدن sich versammeln Die Menschen versammelten sich, um den Unfall zu sehen.

مردم جمع شده اند تصادف را ببینند.

کم کردن سرعت verlangsamen Er verlansamte, als er den Polizeiwagen gesehen hat.

زمانی که ماشین پلیس را دید سرعتش را کم کرد.

مشغول کردن، پر کردن besetzen Der Konferenzraum ist besetzt.

اتاق کنفرانس پر است.

حکومت کردن regieren Der könig regiert sein Land.

پادشاه بر کشورش حکومت می کند.

تحقیق کردن، پژوهش کردن forschen Menschen forschen Krebs, um ein wirksames Medikament zu finden.

افراد روی سرطان تحقیق می کنند تا دارویی موثر پیدا کنند.

شارژ کردن aufladen Ich muss mein Handy aufladen.

نیاز است تلفنم را شارژ کنم.

ظرف شستن abwaschen Wasch nach dem Mittagessen ab.

بعد از شام ظرف ها را بشوی.

الهام بخشیدن inspirieren Deine Rede hat mich wirklich inspiriert.

سخنرانی ات واقعا الهام بخش من بوده (به من الهام بخشیده)

جاری شدن، جریان داشتن fließen Die Weichsel fließt durch Warschau.

ویستولا از میان وارساو جریان دارد.

عمل کردن، جراحی کردن operieren Sein Bein muss operiert werden.

پایش باید عمل شود.

غالب بودن، غلبه داشتن، زیاد بودن herrschen Blau hersscht in der Mode dieser Saison.

رنگ آبی در این فصل در فشن پیشروی می کند (غالب است / اکثریت است)

وبگردی کردن im Internet surfen Surfst du im Internet nicht zu viel?

زیادی وبگردی نمی کنی؟

شوکه کردن، شوک وارد کردن schockieren Das, was ich gesehen habe, schockierte mich.

چیزی که دیدم من را شوکه کرد.

تعظیم کردن sich verbeugen Verbeuge dich vor deinem König!

در مقابل پادشاهتان تعظیم کنید!

زاییدن gebären Meine Frua hat gerade die Zwillinge geboren.

همسرم اخیرا دوقلو زاییده

ریختن [ein] gießen Könntest du mir ein bisschen Wasser gießen, bitte?

می توانی برایم کمی آب بریزی، لطفا؟

سرفه کردن husten Mein Mann hustete so laut, dass er mich aufwachte.

شوهرم داشت آنقدر بلند سرفه می کرد که من را بیدار کرد.

تسخیر کردن erobern Russland hat unser Land erobert.

روسیه کشور ما را تسخیر کرد.

بار زدن، پر کردن beladen Die Arbeiter haben den Lastwagen in zwei Stunden beladen.

کارگران کامیون را طی 2 ساعت پر کردند (در آن بار زدند)

نمایش دادن auslegen Jedes Geschäft legt die teuersten Produkte aus.

هر فروشگاهی گرانترین کالاها را نمایش می دهد (به نمایش می گذارد)

فراتر رفتن übertreffen Die Ergebnisse haben alle meinen Erwartungen übertroffen.

نتایج از انتظاراتم فراتر رفتند.

لرزیدن zittern Es ist so kalt, dass ich zittere.

آنقدر سرد است که دارم می لرزم.

پیاده روی رفتن spazierengehen Ich gehe gerne im Mondlicht spazieren.

عاشق قدم زدن در مهتابم.

سر جایش گذاشتن، برگرداندن سر جایش zurückstellen Stell das ins Regal zurück.

آن را روی قفسه برگردان

روشن کردن anmachen Mach das Licht an, ich kann nichts sehen!

چراغ را روشن کن، نمی توانم چیزی ببینم!

 

فعل به فارسی افعال آلمانی مثال با ترجمه
اسکی کردن Ski laufen Wirst du mich im Winter lehren, Ski zu laufen?

به من یاد خواهی داد چگونه در زمستان اسکی کنم؟

سبقت گرفتن überholen Ich kann diesen Lastwagen nicht überholen.

نمی توانم از این کامیون سبقت بگیرم.

تنظیم کردن، نوشتن (ساختن) موسیقی komponieren Beethoven hat die neunte Sinfonie komponiert.

بتهوون سمفونی نهم را نوشت.

موجسواری کردن windsurfen Ich möchte wissen, wie zu windsurfen.

می خواهم بدانم چطور موج سواری کنم.

پیچیدن abbiegen Bieg nach links ab und dann fahr geradeaus.

بپیچ راست و بعد مستقیم برو

زمین انداختن (در تصادف ماشین و …) anfahren Im Stadtzentrum wurde ein weiterer Radfahrer angefahren werden.

در مرکز شهر یک دوچرخه سوار دیگر هم تصادف کرده (و به زمین انداخته شده)

وارد کردن (واردات) importieren Wir importieren eigentlich alles aus China.

ما تقریبا همه چیز از چین وارد می کنیم.

پوشاندن zudecken Ich decke dich mit der Decke zu.

تو را با یک پتو خواهم پوشاند.

سخن آخر

امیدواریم از مقاله افعال زبان آلمانی استفاده لازم را برده باشید. در نظر داشته باشید که مورد کلیدی برای یادگیری واقعی فعل های آلمانی این است که آنها را تکرار و تمرین کنید و تا جای ممکن با آنها مثال بسازید.

بیشتر بخوانید: آموزش زبان آلمانی
اشتراک گذاری:

دوره های آموزشی مرتبط

دوره جامع کلمات زبان آلمانی

دوره جامع کلمات زبان آلمانی (A1 تا C1) | 9000 کلمه

5.00 4 رای
5,000,000 تومان
حامد برمخ شاد
980
5,000,000 تومان
آموزش زبان آلمانی

آموزش پایه تا پیشرفته زبان آلمانی (A1 تا C1)

4.96 54 رای
9,000,000 تومان
حامد برمخ شاد
3,124
9,000,000 تومان

3 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

  • User avatar راحیل گفت:
    ۱۴۰۳/۰۳/۲۸ در ۶:۰۷ ب.ظ

    ببخشید فایل صوتی کجاس؟

    پاسخ
  • User avatar جواد گفت:
    ۱۴۰۲/۰۹/۱۶ در ۹:۳۹ ب.ظ

    وافعا عالی دستتون درد نکنه.

    پاسخ
    • User avatar سحر گفت:
      ۱۴۰۳/۰۵/۰۷ در ۱:۳۷ ق.ظ

      سپاس فراوان

      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

لوگو زبان مستر فوتر

زبان مستر، در راستای امر ارتقاء سطح آموزش زبان‌ ترکی استانبولی، آموزش زبان فرانسه، آموزش زبان آلمانی و آموزش زبان انگلیسی؛ تلاش بر این دارد تا یادگیری این زبان‌ها را با ابزارهای کاربردی و هم‌چنین پشتیبانی قوی، برای زبان‌آموزان راحت‌تر کند.

  • آدرس: تهران، جردن، عاطفی شرقی، ساسان، پلاک 4
  • 02191035152
  • info@zabanmaster.com
دسترسی سریع
  • بلاگ
  • دوره های آموزشی
  • حساب کاربری
  • درباره ما
  • قوانین و مقررات
  • تماس با ما
  • اپلیکیشن آموزش زبان
مجوزها


logo-samandehi


logo-enamad

nashr-digital

bank-license
تمامی حقوق برای سایت زبان مستر محفوظ می باشد.

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت