لیست افعال پرکاربرد زبان آلمانی +مثال

در این بخش به معرفی مهمترین و پرکاربرد ترین افعال زبان آلمانی میپردازیم.
افعال مهمترین عنصر تشکیل دهنده زبان ها هستند. برای داشتن سطح خوبی از زبان میبایست دانش خوبی نسبت به افعال در هر زبان بخصوص زبان آلمانی داشته باشیم.
این افعال توسط گروهی از متخصصین زبان آلمانی در کتابی به چاپ مجموعه macgraw.hill گلچین شده و از آن تحت عنوان مهمترین افعال زبان آلمانی یاد شده است.
البته که بسیاری از افعال دیگر در این زبان وجود دارد اما عنوان های معرفی شده در این بخش کاربردی ترین ها میباشند که هرروزه در جملات مختلف بدفعات استفاده میشوند و عدم دانستن آنها سبب میشود تا متوجه جان مطلب نشوید.
از بهترین راه هایی که میتوانید افعال را یاد گرفته و بخاط بسپارید استفاده آنها بهمراه گرامر های متفاوت و زمان های مختلف در قالب جملات است و بر همین اساس ما برای هر فعل 4 جمله مختلف را مثال زده ایم تا بتوانید کاربرد های مختلف فعل را درک گرفته و معانی مختلفی که ممکن است دربرداشته باشد را ببینید و یاد بگیرید.
افعال پرکاربرد زبان آلمانی
arbeiten کار کردن
Meine Mutter arbeitet gerade im Garten.
مادرم الان در باغ داره کار میکنه.
Der Durchschnittsarbeitnehmer arbeitet jetzt über 40 Stunden in der Woche.
کارمند متوسط حدود ۴ ساعت در هفته کار میکند.
Wie oft arbeitest du an Hausaufgaben?
چند وقت یکبار رو تکالیف منزل کار میکنی؟
-Viele Studenten müssen während des Studiums arbeiten.
دانشجویان زیادی باید در کنار تحصیل کار کنند.
bekommen گرفتن، دریافت کردن
Wo bekommt man das Passwort?
کجا میشود پاسپورت رو دریافت کرد؟
Wie kann ich diese Leistungen bekommen?
چطور میتونم این خدمات رو دریافت کنم؟
Was bekommen Sie?
چه دریافت میکنید؟
Bekommt man die Sauerstoffmaske von der Krankenkasse bezahlt?
آیا بیمه سلامت هزینه ماسک اکسیپن رو پرداخت میکنه؟
bleiben ماندن، باقی ماندن
Am Sonntag bin ich zu Hause geblieben.
یکشنبه خونه موندم.
Bleib ruhig, mein Kind.
آروم باش، فرزندم.
Bleiben Sie bitte am Apparat.
لطفا در دستگاه بمانید.
Auch nach dem Krieg blieben sie feste Freunde
حتی بعد جنگ هم دوستان صمیمی ماندند.
brauchen نیاز داشتن، درخواست داشتن
Unser neuer Kühlschrank braucht sehr wenig Strom.
یخچال جدیدمون جریان خیلی کمی نیاز داره.
Ich brauche mehr Zeit.
زمان بیشتری نیاز دارم.
Ich brauche unbedingt Urlaub!
قطعا به تعطیلات نیاز دارم.
Welche Größe brauchen Sie?
چه اندازهای (سایزی) نیاز دارید؟
bringen آوردن، بردن
Hans, bringst du mir bitte die Zeitung?
هانس، لظفا روزنامه رو برام میاری؟
Heinz hat sie zum Bahnhof gebracht.
هاینتس به فرودگاه بردش.
Die Mutter hat ihre Kinder ins Bett gebracht.
مادر فرزندانش را به تخت خواب برد.
Lars hat mich nach Hause gebracht.
denken to think, فکر کردن، تصور کردن
Rudi, denk doch nicht so viel!
رودی، زیادی فکر نکن!
Man weiß nie, was er denkt.
انسان هرگز نمیداند به چه فکر میکند.
Eigentlich dachte ich, dass wir alle beitragen.
واقعیتش فکر کردم که همهگی مشارکت میکنیم.
Herr Unger denkt und handelt stets pragmatisch.
آقای اونگر همیشه عملگرایانه فکر میکند و تصمیمگیری میکند.
essen خوردن، میل کردن
Morgens esse ich nur ein Butterbrot mit Marmelade.
صبحها فقط نان کرهای با مربا میخورم.
Ich nehme nicht ab, ich esse zu gern
من وزن کم نمیکنم، خیلی میخورم
Wird dort mit den Fingern gegessen?
آنجا با انگشتان غذا میخوردند؟
Wohin gehen wir heute Abend essen?
عصر امروز کجا برای غذا خوردن کجا میرویم؟
fahren رانندگی کردن، با ماشین رفتن
In Großbritannien fährt man links.
در بریتانیا از سمت چپ میرانند.
Gehst du zu Fuß oder fährst du?
پیاده میری یا با ماشین؟
Sabine wird 18 und lernt jetzt Auto fahren.
زابینه داره ۱۸ سالش میشه و رانندگی یاد میگیره.
Fährt dieser Bus nach Wolfenbüttel?
این اتوبوس به ولفنبوتل میره؟
finden پیدا کردن، به نظر آمدن
Hast du eine Stellung gefunden?
پست کاری پیدا کردی؟
Wie findest du sein neues Hemd?
به نظرت پیرهن جدیدت چطوره؟
Ich habe heute 10 Euro auf der Straße gefunden!
امروز ۱ یورو در خیابان پیدا کردم.
Hoffentlich finden wir Mamas Ohrringe
خوشبختانه گوشوارههای مامان رو پیدا میکنیم.
fragen پرسیدن، درخواست کردن
Fragen Sie jemand anderen!
از کس دیگری بپرسید!
Danke, dass du fragst.
مرسی که میپرسی.
Frag mich bloß nicht!
فقط از من نپرس!
Der Polizist fragte uns, was passiert ist.
پلس ازمون بپرسید چی شده.
geben دادن، اعطا کردن
Könntest du mir einen Rat geben?
امکانش هست بهم مشورت بدی؟
Dietrich hat mir sein Wort gegeben, dass er es macht.
دیتریش به من قول داد که انجامش میدهد.
Gib mir einen Kuss!
یه بوس به من بده!
gehen رفتن، گذر کردن
Gehst du heute Abend ins Kino?
امروز عصر میری سینما؟
Um wie viel Uhr geht ihr ins Bett?
چه ساعتی به تخت خوابت میری؟
Gehst du zu Fuß zur Schule oder fährst du mit dem Bus?
پیاده میری مدرسه یا با اتوبوس میای؟
Ich lasse dich nicht gehen.
اجازه نمیدم بری.
gehören تعلق داشتن، از کسی بودن
Wem gehören die roten Socken?
جورابای قرمز از کیه؟
Wohin gehören die Gabeln und Messer?
جای قاشق و چنگال کجاست؟
Mein Herz gehört dir, mein Schatz
قلبم متعلق به تو است، عزیزم.
Der Ball gehört doch mir!“ schrie das Kind.
؛توپ مال منه، بچه فریاد زد.
glauben باور داشتن، تصور کردن
Du glaubst gar nicht, wie schwer es ist.
اصلا فکرش هم نمیکنی چقدر سخته.
Das ist die Wahrheit, ob du es glaubst oder nicht
این واقعیته چه باور کنی چه باور نکنی.
Das will ich nicht glauben!
نمیخوام باورش کنم!
Ich glaube nicht, dass Berta auf die Fete kommt.
تصور نمیکنم که برتا به مهمانی بیاید.
haben داشتن، دارا بودن
Ich habe drei Schwestern
من سه خواهر دارم.
Wir haben noch viel vor uns.
هنوز کار زیادی داریم که انجام بدیم.
Könnte ich bitte ein Glas Wasser haben?
میتونم لطفا یه لیوان آب داشته باشم؟
heißen نامیده شدن/ نام داشتن
Wie heißt du mit Nachnamen?
اسم خانوادگیات چیست؟
Mein Hund heißt Bernie.
اسم سگ من بارنی است.
Wie heißt der Film, den ihr gesehen habt?
نام فیلمی که دیدید چیست؟
Wie heißen Sie?
نامت چیست؟
helfen کمککردن
Ich helfe Ihnen bei der Zimmersuche.
من به شما کمکمیکنم تا یک اتاق پیدا کنید.
Kannst du mir helfen?
میتونید بمن کمک کنید؟
Hat die Lehrerin euch geholfen?
معلم بهتون کمککرد؟
Wir müssen ihm helfen.
ما باید به او کمک کنیم.
hören شنیدن/ گوش دادن
Hörst du mich jetzt?
الان حرف منو میشنوی؟
Opa hört jeden Morgen Radio
پدربزرگ هرروز به رادیو گوش میده.
Hör mal, Jan, ich kann es nicht mehr machen.
گوش کن جان. من دیگه نمیتونم اونو انجام بدم.
Manni will einfach nicht hören.
مانی فقط نمیخواهد بشنود
kaufen خریدن
Sollten wir kaufen oder mieten?
باید بخریم یا اجاره کنیم؟
Kaufst du mir dieses Buch?
این کتاب را بمن دادی؟
Wo kann man hier eine Zeitung kaufen?
اینجا از کجا میشه روزنامه خرید؟
Maria hat einen Pullover bei Hertie gekauft.
ماریا یک ژاکت از هرتی خرید کرد.
Kennen دانستن/ شناختن
Ich kenne ihn aus der Schule.
من اورا از مدرسه میشناسم.
Kennst du Deutschland?
آیا آلمان را میشناسید؟
Kennt ihr Friedrich Müller?
آیا فردیش مولر دا میشناسید؟
Ich kenne den Namen, aber nicht seine Werke.
من اسمش را نمیدانم اما آثار اورا نمیدانم.
kommen آمدن
Daniel ist letzte Woche zu uns gekommen.
دنیل هفته پیش بهما مراجعه کرد.
Patrick sagte, er käme aus Prag.
پاتریک گفت اهل پراگ است.
Onkel Herbert kommt in drei Wochen
عموهربرت سه هفته دیگر میآید
können توانستن/ بلد بودن/ ممکن بودن
Wie kannst du das sagen?
چطور میتونی همچین چیزی روبگی؟
Sie können mit der Bahn bequem an Ihr Ziel kommen.
به راحتی میتوانید با قطار ب مقصد برسید.
Könntest du mir bitte helfen?
میشه لطفا کمکم کنید؟
Können Sie mir sagen, wo die Post ist?
میشه بگید پست کجاست؟
lassen اجاره دادن / رها کردن/
Ich lasse der älteren Frau den Vortritt.
من اول زن بزرگتر را رها کردم.
Der Reiseleiter hat die Touristen im Stich gelassen.
راهنمای تور گردشگران را ناامید کرد.
Lassen Sie mich bitte zu Wort kommen.
لطفا اجازه بدهید نظر خودم را بگویم.
Lassen Sie die Katze bitte nicht ins Schlafzimmer.
لطفا اجازه ندهید گربه وارد اتاق خواب شود
laufen دویدن/ پیاده رفتن
Jakob lernt gerade laufen.
جیکوب راه رفتن را یاد میگیرد.
Werner und Edwina laufen gern barfuß am Strand.
ورنر و ادوینا دوست دارند پابرهنه در ساحل بدوند.
Mein Computer läuft nicht mehr so richtig.
کامپیوتر من ب درستی کار نکرده است
legen قرار دادن/ قرار گرفتن
Mareike hat den Mantel auf das Sofa gelegt.
مارایکه کتش را روی مبل گذاشته است.
Legen Sie bitte die Bücher nebeneinander.
لطفا کتابها را درکنار یکدیگر قرار دهید.
Legen Sie das Gemüse bitte auf die Waage.
لطفا سبزیجات را روی ترازو بگذارید.
liegen دراز کشیدن/ قرار داشتن
Paul lag mit Fieber im Bett.
پاول با تب در رختخواب بود.
Ingrid hat viele alte Bücher auf dem Dachboden liegen.
اینگرید تعداد زیادی کتاب قدیمی در اتاق زیرشیروانی دارد.
Die Stadt Brünn liegt in der Provinz Mähren.
شهر برنو در استان موراویا واقع شده است.
Liegst du auf dem Bauch, wenn du schläfst?
آیا هنگام خواب روی شکم دراز میکشید؟
machen انجام دادن/ ساختن / کردن
Lisa sagt, sie hätte bloß einen Fehler gemacht.
لیزا میگوید فقط اشتباه کرده است.
Mama macht die Betten jeden Tag.
مامان هر روز رختخواب را مرتب میکند.
Was machen Sie beruflich?
شغلتان چیست؟
Viel Arbeit macht hungrig.
کار زیاد شما را گرسنه میکند.
mögen دوست داشتن /خواستن/ امکان داشتن
Magst du Sushi?
ایا سوشی دوست داری؟
Mögt ihr klassische Musik?
آیا موسیقی کلاسیک دوست داری؟
Ortwin mag keine Schokolade.
اورتوین شکلات دوست ندارد
Du musst dich selbst mögen, damit andere Menschen dich.
تو باید خودت رو دوست داشته باشی تا دیگران تورو دوست داشته باشند.
müssen باید ، اجبارداشتن ، ملزم بودن
Warum müsst ihr euch so benehmen?
چرا باید اینجوری رفتار کنی؟
Wie lange müssen wir warten?
چقدر باید صبر کنیم؟
In diesem Augenblick musste Karen die richtige Entscheidung treffen.
در آن لحظه ، کارن مجبور شد تصمیم درستی بگیرد.
nehmen گرفتن، برداشتن ، خوردن، مصرف کردن
Wer hat mir meinen Bleistift genommen?
چه کسی مداد من را از من گرفت؟
Sie darf nichts gegen Kopfschmerzen nehmen.
او نباید برای سردرد چیزی بخورد.
Ich nehme mir die Zeit dafür
من برای آن وقت می گذارم
Das Kind möchte kein Bad nehmen.
کودک نمی خواهد حمام کند.
sagen گفتن، منظور داشتن
Was hast du gesagt?
چی گفتی؟
Sagen Sie es mir!
به من بگو!
Was wollt ihr damit sagen?
منظورتان از آن چیست؟
Wie sagt man „Ei“ auf Japanisch?
چگونه به ژاپنی “تخم مرغ” می گویید؟
schlafen خوابیدن
Könnt ihr bitte etwas leiser sein, das Baby schläft.
میشه لطفا کمی ساکت باشید ، بچه خوابیده.
Opa nimmt Tabletten, damit er schlafen kann.
پدربزرگ قرص می خورد تا بتواند بخوابد.
Schläft Maria noch?
ماریا هنوز خوابیده؟
Das Kind schläft noch bei den Eltern.
کودک هنوز با پدرومادرش میخوابد.
schlagen ضربه زدن ، مشت زدن ، سیلی زدن ، جنگیدن
Mein Herz schlägt für dich.
قلبم برای تو می تپد.
Warum hast du ihn mit der Faust geschlagen?
چرا با مشت به او ضربه زدی؟
Schlagen Sie den Ball mit der linken Hand.
توپ را با دست چپ ضربه بزنید.
sehen دیدن برای دیدن ، نگاه کردن ؛ تماشا کردن
Voriges Jahr haben wir Erstaunliches gesehen.
سال گذشته شاهد چیزهای شگفت انگیزی بودیم.
Wer hat meine Schlüssel gesehen?
چه کسی کلیدهای من را دید؟
Oliver sagt, dass er den Präsidenten gesehen habe.
الیور می گوید رئیس جمهور را دید.
Traurig sah die Prinzessin aus dem Schloss.
شاهزاده خانم متأسفانه بیرون از قلعه نگاه کرد.
sein بودن ، وجود داشتن
Dieser Mann ist Herr Littner.
آن مرد آقای لیتنر است.
Die Brötchen sind lecker.
نان رولی ها خوشمزه هستند.
Zwei mal drei ist sechs.
دو ضربدر سه ، شش میشود.
Sein oder Nichtsein, das ist hier die Frage.
بودن یا نبودن ، سوال این است.
setzen نشستن، قرار دادن ،مشخص کردن ، تعیین کردن
Die Frist wurde vom Gericht gesetzt
مهلت دادگاه تعیین شد
Wer hat meinen Namen auf die Liste gesetzt?
چه کسی نام من را در لیست قرار داده است؟
Mareike hat das Baby auf das Sofa gesetzt.
مارایکه بچه را روی مبل گذاشت.
sitzen نشستن
Samuel sitzt auf dem Balkon und raucht eine Zigarette.
ساموئل در بالکن نشسته است و سیگار می کشد.
Heiner sitzt am Computer und schreibt Emails.
هاینر پشت کامپیوتر نشسته و ایمیل می نویسد.
Kai sitzt schon im Auto und wartet.
کای در حال حاضر در ماشین نشسته و منتظر است.
Im Hörsaal saßen über 500 Studentinnen und Studenten.
بیش از 500 دانشجو در سالن سخنرانی نشستند.
spielen بازی کردن، اجرا کردن
Die Tormänner haben heute gut gespielt.
دروازه بانان امروز خوب بازی کردند.
Wir spielen heute um die Meisterschaft
ما امروز برای قهرمانی بازی می کنیم
Man kann das Spiel auch online spielen.
بازی را می توان به صورت آنلاین نیز انجام داد.
Die Kinder spielen mit einem Ball.
بچه ها با توپ بازی می کنند.
sprechen صحبت کردن، حرف زدن
Wer spricht?
کی حرف میزنه؟
Sprechen Sie Englisch?
آیا شما انگلیسی صحبت می کنید؟
„Sprichst du Italienisch?“ „Ja, aber nicht fließend.“
“آیا شما ایتالیایی صحبت می کنید؟” “بله ، اما نه روان.”
Susanne spricht mit Sofie am Telefon
سوزان تلفنی با سوفی صحبت می کند
stehen ایستادن ، قرار گرفتن، وجود داشتن
Warum steht Tim auf dem Dach?
چرا تیم روی پشت بام است؟
Die Patientin versuchte vergeblich zu stehen.
بیمار بیهوده سعی کرد بایستد.
Die beiden Brüder stehen neben einander in der Ecke.
دو برادر در گوشه کنار هم ایستاده اند.
Der Tannenbaum steht nicht gerade.
درخت صنوبر مستقیم نایستاده است.
stellen قرار دادن، گذاشتن
Stellen Sie das Buch bitte ins Bücherregal.
لطفاً کتاب را در قفسه کتاب قرار دهید.
Wer stellt das Gepäck ins Auto?
کی چمدان را در ماشین می گذارد؟
Wohin sind Fahrräder zu stellen?
دوچرخه را کجا باید گذاشت؟
Was stellst du alles in deine Büchertasche?
در قفسه کتاب خود چه می گذارید؟
sterben مردن،تلف شدن
Wie viele sind im Krieg gestorben?
چند نفر در جنگ کشته شدند؟
Manfred ist aber noch nicht gestorben!
منفرد هنوز نمرده
Die Opfer sterben nach nur einigen Tagen.
قربانیان فقط بعد از چند روز میمیرن
Tante Mae ist im Alter von 98 eines natürlichen Todes gestorben.
عمه می در ۹۸ سالگی به علت طبیعی در گذشت
tragen حمل کردن ، نگه داشتن ، پوشیدن ، تحمل کردن ، طاقت چیزی رو دشتن
Der Cowboy hat eine Pistole bei sich getragen.
کا بوی تپانچه حمل میکرد
Die Katze trug eine Maus im Maul.
گوربه ی موش تو دهنش داشت
Er trägt einen Ball in der linken Hand.
اون پسره توپو با دسته چپش حمل میکنه
Trägst du gern T-Shirts?
دوست داری تیشرت بپوشی؟
treffen ضربه زدن ، حمله کردن صدمه زدن ، تاثیر گذاشتن
Nur eine von fünf Bomben treffen das Ziel.
فقط یدونه از پنج بمب به هدف اثابت کرد
Die Kugel traf den Reh in die Schulter.
گلوله به شانه آهو اصابت کرد
Franz-Josef hat mich am Bahnhof in Rheine getroffen.
فرانتس یوسف من رو در ایستگاه قطار بانهوف ملاقات کرد
tun کار کردن ، اجرا کردن
Was darf ich für Sie tun?
چطور میتونم بهتون کمک کنم
Das kann ich nicht tun.
نمیتونم انجامش بدن
Tu was!
کار بکنید
Maria hat nichts getan.
ماریا هیچ کاری نکرد
werden تبدیل شدن ، شذن ، رشد کردن ، به وجود اومدن
Paul wird Architekt
پاول معمار میشه
Es wurde Tag für Tag kälter
روز به روز سرد تر میشود
Ich bin letzte Woche einundzwanzig geworden.
مه عفته پیش ۲۱سالم شد
Mir wird schlecht.
حالم خوب نیست
wissen دونستن
Marta kommt morgen wieder, so weit ich weiß
تا جایی که میدونم مارتا فردا برمیگردع
Woher soll ich wissen, wo Werner ist?
چجوری باید بفهمم ورنر کجاست؟
Ihr habt mein Alter gar nicht gewusst.
شما حتی سن منو نمیدونستید
Mama wird die Antwort bestimmt wissen.
مامان حتما جوابو میدونه
wohnen زندگی کردن ، موندن
Maria wohnt im dritten Stock.
ماریا تو طبقه سوم زندگی میکنه
„Wo wohnst du?“
کجا زندگی میکنی؟
Liesl wohnt nicht gern allein.
لیزل تنها زندگی کردنو دوست نداره
Vor dem Fall der Berliner Mauer habe ich in Pankow gewohnt.
قبل از سقوط دیوار برلین من در پانکوف زندگی میکردم
wollen خواستن
Heute Abend wollen wir ins Kino gehen.
امشب میخوایم بریم سینما
Du musst viel üben, wenn du Klavier spielen willst.
اگه میخوای پیانو بزنی باید زیاد تمرین کنی
Was wollen Sie denn von mir?
تو از من چی میخوای؟
zahlen پرداخت کردن
In Europa zahlt man häufig per Überweisung.
تو اروپا معمولا با انتقال بانک پولارو پرداخت میکنن
Ich kann das Essen nicht zahlen, mein Portemonnaie ist weg!
من نمیتونم هزینه غذارو پرداخت کنم ، پوله تو کیفم تموم شده
Ich zahle nicht mehr als 80 Euro.
من بیشتر از ۸۰یورو نمیدم
Zahlen Sie bitte am nächsten Schalter.
لطفا تو پیشخوان بعدی پرداخت کنید
دیدگاهتان را بنویسید