جستجو برای:
  • صفحه اصلی
  • آموزش رایگان زبان
    • آموزش زبان ترکی استانبولی
    • آموزش زبان انگلیسی
    • آموزش زبان فرانسه
    • آموزش زبان آلمانی
  • پادکست های رایگان
    • پادکست زبان ترکی استانبولی
    • پادکست زبان انگلیسی
    • پادکست زبان آلمانی
    • پادکست زبان فرانسه
  • دوره های آموزشی
  • تماس با ما
    • درباره ما
  • حساب کاربری
 
  • 02191035152
زبان مستر
  • زبان مستر
  • دوره های آموزشی
    • آموزش پایه تا پیشرفته زبان ترکی استانبولی
    • آموزش پایه تا پیشرفته زبان انگلیسی
    • آموزش پایه تا پیشرفته زبان آلمانی
    • آموزش پایه تا پیشرفته زبان فرانسه
  • آموزش رایگان زبان
    • آموزش زبان ترکی استانبولی
    • آموزش زبان انگلیسی
    • آموزش زبان آلمانی
    • آموزش زبان فرانسه
  • پادکست های رایگان
    • پادکست زبان ترکی استانبولی
    • پادکست زبان انگلیسی
    • پادکست زبان آلمانی
    • پادکست زبان فرانسه
ورود کاربر

بلاگ

زبان مستر بلاگ مقالات زبان انگلیسی لغات پرکاربرد انگلیسی | 3000 کلمه رایج انگلیسی

لغات پرکاربرد انگلیسی | 3000 کلمه رایج انگلیسی

۱۴۰۲/۰۴/۲۷
ارسال شده توسط مصطفی ساهری
مقالات زبان انگلیسی
39.79k بازدید
3000 کلمه پرکاربرد انگلیسی

با دانستن 3000 تا از لغات پرکاربرد انگلیسی ، خواهید توانست 90% مکالمات روزمره انگلیسی، مقالات و روزنامه ها و مجلات انگلیسی، و انگلیسی در محل کار را متوجه شوید. و اگر نگران 10 درصد باقی مانده هستید می توانید معنای آنها را بپرسید یا از context و زمینه ای که کلمات در آنها استفاده می شوند معنیشان را متوجه شوید.

به هر صورت بسیار مهم است که کلمات مورد نیاز و کلمات درست را به خاطر بسپارید، پس وقت خود را برای یادگیری حجم عظیمی از کلمات با فایده نه چندان زیاد هدر ندهید. شاید لیستی که پیش روی شما قرار دارد به نظر بلند و طولانی بیاید، اما این 3000 کلمه رایج انگلیسی زمانی که بتوانید از این کلمات با اعتماد به نفس و به درستی استفاده کنید، دایره واژگان انگلیسی شما کاملا کاربردی خواهد بود و به اصطلاح گلیم شما را از آب بیرون خواهد کشید.

سرفصل های مقاله لغات پرکاربرد انگلیسی
1. لیست لغات پرکاربرد انگلیسی و 3000 کلمه رایج انگلیسی + معنی فارسی
1.1. کلمات پرکاربرد حرف A انگلیسی
1.2. کلمات پرکاربرد حرف B انگلیسی
1.3. کلمات پرکاربرد حرف C انگلیسی
1.4. کلمات پرکاربرد حرف D انگلیسی
1.5. کلمات پرکاربرد حرف E انگلیسی
1.6. کلمات پرکاربرد حرف F انگلیسی
1.7. کلمات پرکاربرد حرف G انگلیسی

لیست لغات پرکاربرد انگلیسی و 3000 کلمه رایج انگلیسی + معنی فارسی

کلمات پرکاربرد حرف A انگلیسی

کلمه به فارسی کلمه به انگلیسی
یک a
ترک کردن، رها کردن abandon
توانایی ability
توانا able
سقط abortion
حدود، در نزدیکی، راجع به about
بالا above
خارج کشور abroad
غیبت absence
کامل، خالص، صد درصد absolute
کاملا absolutely
جذب کردن absorb
سوءاستفاده کردن abuse
آکادمیک academic
پذیرفتن accept
دسترسی، دسترسی پیدا کردن access
تصادف accident
همراهی کردن accompany
دست پیدا کردن accomplish
طبقِ according (to)
حساب، توضیح دادن account
دقیق accurate
متهم کردن accuse
دست پیدا کردن achieve
دستاورد achievement
اسید acid
اقرار کردن، اذعان کردن acknowledge
به دست آوردن acquire
در طول، در گذر across
عمل، کنش، فعالیت کردن، بازیگری کردن act
عمل، اقدام action
فعال active
فعال (مثل “فعال محیط زیست”) activist
فعالیت activity
بازیگر آقا actor
بازیگر خانم actress
واقعی actual
در واقع actually
تبلیغ ad
آداپته شدن، وفق پیدا کردن adapt
اضافه کردن add
افزایش، علاوه addition
اضافی additional
آدرس، خطاب قرار دادن address
کافی adequate
تنظیم کردن/شدن adjust
سازگاری، تنظیم adjustment
مدیریت، حکومت administration
مدیر administrator
تحسین کردن admire
پذیرش admission
پذیرفتن admit
فرد کم سن در شرف بزرگسالی adolescent
به فرزندی پذیرفتن، قبول کردن، اتخاذ کردن adopt
بزرگسال adult
پیشروی کردن advance
پیشرفته advanced
مزیت advantage
ماجراجویی adventure
تبلیغات advertising
توصیه advice
توصیه کردن، نصیحت کردن advise
مشاور adviser
طرفداری کردن، وکیل مدافع advocate
مسئله، امور (به شکل جمع)، رابطه مخفیانه affair
تاثیر گذاشتن affect
وسع مالی داشتن و پرداخت مبلغ چیزی afford
ترسیده afraid
افریقایی African
افریقایی-امریکایی African-American
بعد after
بعدازظهر afternoon
دوباره again
در مقابل against
سن، پیر شدن age
آژآنس agency
دستور جلسه، برنامه agenda
مامور agent
تهاجمی aggressive
قبل ago
موافقت کردن agree
توافق agreement
زراعتی، کشاورزی agricultural
آه ah
پیش رو ahead
کمک، کمک کردن aid
وردست، معاون، پیشیار aide
ایدز AIDS
هدف، نشانه رفتن، هدف گرفتن aim
هوا air
هواپیما aircraft
شرکت هواپیمایی airline
فرودگاه airport
آلبوم album
الکل alcohol
زنده alive
تمام، همه all
اتحاد، همیاری alliance
اجازه دادن allow
متحد ally
تقریبا almost
تنها alone
در امتداد، همراه along
تا همین الان (هم)، به این زودی، تاکنون already
همچنین also
تغییر دادن، جایگزین کردن alter
جایگزین alternative
اگرچه although
همیشه always
صبح (از 12 شب تا 12 ظهر) AM
شگفت انگیز amazing
امریکایی American
در میان among
مقدار amount
آنالیز، تحلیل analysis
تحلیل گر analyst
تحلیل کردن analyze
باستانی ancient
و and
عصبانیت، خشم anger
زاویه angle
عصبانی، خشمگین angry
حیوان animal
سالگرد anniversary
اعلام کردن announce
سالیانه annual
یکی دیگر، دیگر another
پاسخ، پاسخ دادن answer
پیش بینی کردن، انتظار کشیدن anticipate
نگرانی anxiety
هیچ، هر any
هرکس، هیچ کس anybody
دیگر (در جملات منفی) anymore
هر کس، هیچ کس anyone
هر چیز، هیچ چیز anything
به هر حال anyway
جدا، مجزا apart
آپارتمان apartment
مشخص، مسلم apparent
ظاهرا، مشخصا apparently
جذابیت، گیرایی، جذب کردن appeal
ظاهر شدن appear
ظاهر appearance
سیب apple
اپلیکیشن، درخواست application
درخواست کردن apply
منصوب کردن، گماشتن appoint
قرار ملاقات appointment
قدردانی کردن، قدر دانستن appreciate
شیوه، نزدیک شدن approach
مناسب appropriate
موافقت، تایید، رضایت approval
رضایت دادن، تایید کردن، موافقت کردن approve
حدودا approximately
عرب Arab
معمار architect
منطقه، ناحیه، حوزه area
بحث کردن، دعوا کردن argue
بحث و مشاجره argument
برخواستن arise
بازو arm
مسلح armed
ارتش army
حدود، پیرامون around
فراهم کردن، ساماندهی کردن arrange
قرار، توافق، مقدمات و ترتیبات arrangement
دستگیر کردن arrest
رسیدن، ورود arrival
رسیدن arrive
هنر art
مقاله، حرف تعریف (در زبان) article
هنرمند artist
هنرمندانه artistic
چنانکه، از آنجا که، در حالیکه as
آسیایی Asian
به کنار aside
پرسیدن، درخواست کردن ask
در خواب asleep
وجه aspect
یورش، حمله، درگیری assault
اظهار کردن assert
ارزیابی کردن assess
ارزیابی assessment
دارایی asset
محول کردن assign
وظیفه، مسئولیت، تکلیف assignment
یاری کردن assist
کمک، یاری assistance
دستیار assistant
وابسته، حمایت کردن، همنشینی کردن associate
انجمن association
انگاشتن، پنداشتن assume
انگاره assumption
اطمینان دادن assure
در at
ورزشکار athlete
ورزشکارانه، ورزشی athletic
اتمسفر، جو atmosphere
وصل کردن attach
حمله کردن، حمله attack
تلاش، سوء قصد attempt
شرکت کردن attend
توجه attention
ایستار، رفتار attitude
وکیل، وکیل مدافع attorney
جذب کردن attract
جذاب attractive
نسبت دادن attribute
مخاطبان audience
نویسنده author
قدرت، مرجعیت authority
پیشوند خود-، خودرو auto
در دسترس، موجود available
میانگین average
پرهیز کردن avoid
جایزه award
آگاه aware
آگاهی awareness
دور away
افتضاح awful

کلمات پرکاربرد حرف B انگلیسی

کلمه به فارسی کلمه به انگلیسی
بچه، عزیزم baby
پشت، عقب، کمر back
بک گراند، پس زمینه background
بد bad
به شکل بد badly
کیسه، کیف bag
پختن (نان و کیک و …) bake
تعادل balance
توپ ball
ممنوع کردن، طرد کردن ban
گروه موسیقی، گروه، دسته، همکاری کردن band
بانک bank
میله، بار bar
به سختی barely
بشکه barrel
مانع barrier
پایه، اساس و بنیاد، پایگاه base
بیس بال baseball
بنیادی، اساسی، ابتدایی basic
اساسا basically
اساس، پایه basis
سبد basket
بسکتبال basketball
حمام bathroom
باتری battery
جنگ battle
بودن be
ساحل beach
لوبیا bean
در بر داشتن، خرس bear
کتک زدن، ضربه زدن، شکست دادن beat
زیبا beautiful
زیبایی beauty
زیرا because
شدن become
تخت bed
اتاق خواب bedroom
آبجو beer
قبل (از) before
شروع کردن begin
آغاز beginning
رفتار behavior
پشت behind
بودن، موجود، مخلوق being
باور belief
باور کردن، باور داشتن believe
زنگ، زنگوله bell
تعلق داشتن belong
زیر below
کمربند belt
نیمکت bench
خم کردن/شدن bend
زیر beneath
سود benefit
در کنار beside
گذشته از آن besides
بهترین best
شرط بستن bet
بهتر better
بین، وسط between
فرای beyond
انجیل Bible
بزرگ big
دوچرخه bike
اسکناس، صورتحساب bill
میلیارد billion
زیستی biological
پرنده bird
تولد birth
روز تولد birthday
ذره bit
گاز گرفتن bite
سیاه، مشکی black
تیغ blade
سرزنش کردن blame
پتو blanket
نابینا blind
بلوکه کردن، مانع شدن، بلوک block
خون blood
فوت کردن، منفجر کردن blow
آبی blue
سوار هواپیما/کشتی شدن، تخته board
قایق boat
بدن body
بمب bomb
بمب گذاری bombing
قید و بند، وابستگی bond
استخوان bone
کتاب، رزرو کردن book
رشد اقتصادی boom
پوتین boot
مرز border
متولد born
قرض گرفتن borrow
رییس boss
هر دو both
مزاحم شدن bother
بطری bottle
پایین، کف bottom
حد و مرز boundary
کاسه bowl
جعبه box
پسر boy
دوست پسر boyfriend
مغز brain
شاخه branch
برند brand
نان bread
شکستن break
صبحانه breakfast
سینه، پستان breast
نفس breath
نفس کشیدن breathe
آجر brick
پل bridge
مختصر brief
به شکل مختصر، اختصارا briefly
روشن bright
عالی brilliant
رساندن، آوردن bring
بریتانیایی British
گسترده broad
شکسته broken
برادر brother
قهوه ای brown
شانه زدن، قلم مو brush
دلار، آهوی نر buck
بودجه budget
ساختن build
ساختمان building
گلوله bullet
خوشه، گروه bunch
بار burden
سوختن، سوزاندن burn
دفن کردن bury
اتوبوس bus
بیزنس، تجارت business
مشغول busy
اما but
کره butter
دکمه button
خریدن buy
خریدار buyer
توسط، کنار، تا by

کلمات پرکاربرد حرف C انگلیسی

کلمه به فارسی کلمه به انگلیسی
کابین cabin
کابینت، کابینه cabinet
کابل cable
کیک cake
محاسبه کردن calculate
زنگ زدن، صدا کردن call
دوربین camera
کمپ camp
کمپین campaign
محوطه کالج یا دانشگاه campus
توانستن، قوطی can
کانادایی Canadian
سرطان cancer
کاندیدا candidate
کلاه cap
قابلیت capability
توانا، قابل capable
ظرفیت capacity
پایتخت capital
کاپیتان، ناخدا، خلبان captain
اسیر کردن، گرفتن capture
ماشین، خودرو، اتومبیل car
کربن carbon
کارت card
یک چیز مهم، اهمیت دادن care
زندگی حرفه ای career
مواظب، محتاط، مراقب careful
با احتیاط carefully
شرکت ترابری، ناقل بیماری، شرکت مخابراتی یا بیمه carrier
حمل کردن carry
پرونده، مورد، جعبه case
پول نقد cash
افکندن، دست اندرکاران cast
گربه cat
گرفتن، قاپیدن catch
گروه، دسته category
کاتولیک Catholic
علت، باعث شدن cause
سقف ceiling
جشن گرفتن celebrate
جشن celebration
فرد معروف (و معمولا محبوب) celebrity
سلول cell
مرکز center
مرکزی central
قرن، سده century
مدیر عامل CEO
تشریفات، جشن ceremony
قطعی، مطمئن certain
قطعا، مطمئنا certainly
زنجیر، زنجیره chain
صندلی chair
رییس، رییس جلسه chairman
چالش، به چالش کشیدن challenge
اتاق chamber
قهرمان champion
قهرمانی championship
شانس chance
تغییر، تغییر دادن change
در حال تغییر changing
کانال channel
فصل (در کتاب و …) chapter
کاراکتر، شخصیت character
ویژگی، ویژگی شخصیتی characteristic
شاخصه ی یک چیز یا یک نفر بودن، توصیف کردن و مجسم کردن characterize
شارژ، پول گرفتن بابت یک چیز charge
خیریه charity
چارت، نمودار chart
تعقیب کردن chase
ارزان cheap
چک کردن، چک check
گونه cheek
پنیر cheese
سرآشپز chef
ماده شیمیایی، شیمیایی chemical
سینه، صندوق chest
مرغ، جوجه chicken
رییس، رهبر، اصلی chief
کودک child
کودکی childhood
چینی Chinese
تراشه chip
شکلات chocolate
انتخاب choice
کلسترول cholesterol
انتخاب کردن choose
مسیحی Christian
کریسمس Christmas
کلیسا church
سیگار cigarette
دایره circle
شرایط، مورد circumstance
ذکر کردن، اتخاذ سند کردن cite
شهروند citizen
شهر city
مدنی، (جنگ) داخلی civil
فرد عادی/غیرنظامی civilian
ادعا، ادعا کردن، گرفتن claim
کلاس، طبقه (مثلا: طبقه اجتماعی) class
کلاسیک classic
کلاس درس classroom
تمیز کردن، تمیز clean
تمیز، واضح clear
به وضوح، مشخصا clearly
موکل، مشتری client
اقلیم climate
بالا رفتن climb
کلینیک، درمانگاه clinic
بالینی clinical
ساعت clock
نزدیک، بستن close
به دقت closely
لباس clothes
ابر cloud
کلوب، باشگاه club
سرنخ clue
خوشه، دسته cluster
سرمربی، مربی گری کردن، کالسکه coach
ذغال coal
ائتلاف coalition
ساحل coast
کت coat
کد، عرف code
قهوه coffee
شناختی cognitive
سرد cold
خراب شدن، فرو ریختن collapse
همکار colleague
جمع آوری کردن collect
کلکسیون، مجموعه collection
جمعی collective
کالج college
مستعمراتی colonial
رنگ color
ستون column
ترکیب combination
ترکیب کردن combine
آمدن come
کمدی comedy
راحتی comfort
راحت comfortable
فرمان دادن command
فرمانده commander
نظر، نظر دادن comment
تجاری commercial
کمیسیون commission
مرتکب شدن، متعهد شدن commit
تعهد commitment
کمیته committee
رایج common
ارتباط برقرار کردن communicate
ارتباطات communication
اجتماع community
کمپانی، شرکت، همراه company
مقایسه کردن compare
مقایسه comparison
رقابت کردن compete
رقابت، مسابقه competition
رقابتی، رقابت طلب competitive
رقیب competitor
شکایت و شکوه کردن complain
شکایت complaint
کامل، کامل کردن complete
کاملا، به شکل کامل completely
پیچیده complex
پیچیده، دشوار complicated
بخش، جزء component
ساختن (آهنگ و …) compose
انشاء، یک قطعه شعر یا آهنگ composition
جامع comprehensive
رایانه، کامپیوتر computer
تمرکز کردن concentrate
تمرکز concentration
مفهوم concept
دغدغه، باعث نگرانی شدن concern
ذینفع، درگیر، مرتبط concerned
 کنسرت concert
نتیجه گیری کردن، به پایان رساندن conclude
نتیجه گیری، فرجام conclusion
بتن concrete
شرط، وضعیت condition
اجرا، هدایت کردن (گروه موسیقی) conduct
کنفرانس conference
اعتماد به نفس confidence
با اعتماد به نفس confident
تایید کردن confirm
کشمکش، نبرد conflict
رویارو شدن confront
پریشانی، سردرگمی confusion
کنگره Congress
مربوط به کنگره congressional
وصل شدن، وصل کردن connect
اتصال connection
هوشیاری consciousness
اجماع، توافق جمعی consensus
پیامد، عواقب consequence
محافظه کار conservative
در نظر گرفتن consider
قابل توجه considerable
ملاحظه، رسیدگی consideration
تشکل شدن (از) consist
راسخ، پابرجا consistent
مداوم constant
دائما، پیوسته constantly
ساختن، تشکیل دادن constitute
مبنی بر قانون اساسی constitutional
ساختن construct
ساخت و ساز construction
مشاور consultant
مصرف کردن consume
مصرف کننده consumer
مصرف consumption
مخاطب، تماس برقرار کردن contact
در بر داشتن، حاوی بودن contain
ظرف container
معاصر contemporary
محتوا content
رقابت، مسابقه contest
بافت، متن، زمینه context
ادامه دادن continue
مداوم continued
قرارداد contract
تضاد contrast
همکاری کردن، کمک کردن contribute
سهم، اعانه، همکاری و کمک contribution
کنترل کردن، تسلط control
جنجالی controversial
جنجال controversy
رسم، سنت convention
سنتی conventional
مکالمه conversation
تبدیل کردن convert
محکومیت، عقیده conviction
متقاعد کردن convince
آشپز، آشپزی کردن، پختن cook
کوکی، بیسکوییت cookie
آپزی cooking
خنک cool
همکاری cooperation
پلیس cop
دست و پنجه نرم کردن cope
کپی کردن، همانند copy
هسته، مرکز core
ذرت corn
گوشه، نبش corner
سازمانی، شرکتی corporate
شرکت، سازمان corporation
صحیح، تصحیح کردن correct
مکاتبه کننده، طرف مقابل correspondent
هزینه، خرج برداشتن cost
نخ، نخی cotton
کاناپه couch
گذشته can could
شورا council
مشاور counselor
شمردن، به حساب آوردن count
پیشخوان، شمارشگر، معکوس/متقابل counter
کشور country
بخش county
زوج couple
جرئت courage
دوره course
دادگاه court
پسر یا دختر عمه/عمو/دایی/خاله cousin
پوشش دادن، پوشش cover
پوشش (مثلا پوشش خبری) coverage
گاو cow
ترک crack
ساختن craft
تصادف کردن، تصادف crash
دیوانه crazy
خامه cream
خلق کردن create
خلقت  creation
خلاق creative
مخلوق creature
اعتبار credit
دار و دسته crew
جرم، جنایت crime
مجرم criminal
بحران crisis
معیارها / معیار criteria (singular) / criterion (plural)
منتقد critic
بحرانی critical
انتقاد criticism
انتقاد کردن criticize
محصول، چیدن، کراپ کردن یا بریدن crop
صلیب، خط بطلان کشیدن، حذف کردن cross
جمعیت crowd
ضروری crucial
گریه کردن cry
فرهنگی cultural
فرهنگ culture
فنجان cup
کنجکاو curious
فعلی current
در حال حاضر currently
برنامه آموزشی curriculum
رسم custom
مشتری customer
بریدن cut
چرخه cycle

کلمات پرکاربرد حرف D انگلیسی

کلمه به فارسی کلمه به انگلیسی
بابا (پدر) dad
روزمره daily
خرابی، آسیب damage
رقص، رقصیدن dance
خطر danger
خطرناک dangerous
جرئت کردن dare
تاریک dark
تاریکی darkness
داده data
تاریخ، خرما date
دختر (نسبی) daughter
روز day
مرده dead
دست و پنجه گرم کردن، معامله deal
معامله گر، کاسب dealer
عزیز dear
مرگ death
مناظره، بحث کردن debate
بدهی debt
دهه decade
تصمیم گرفتن decide
تصمیم decision
عرشه deck
اعلان کردن declare
رد کردن، نپذیرفتن decline
کاهش پیدا کردن decrease
عمیق deep
عمیقا deeply
آهو deer
شکست، شکست دادن defeat
دفاع کردن defend
مدافع defendant
دفاع defense
دفاعی defensive
نقص، کمبود deficit
تعریف کردن define
قطعا definitely
تعریف definition
درجه، سطح degree
تاخیر delay
رساندن deliver
ارسال، دلیوری delivery
تقاضا، خواستن demand
دموکراسی democracy
دموکرات Democrat
دموکراتیک democratic
نمایش دادن، نشان دادن demonstrate
تظاهرات demonstration
انکار کردن deny
دپارتمان، بخش department
بستگی داشتن depend
وابسته dependent
نشان دادن depict
افسردگی depression
عمق depth
نماینده، قائم مقام deputy
نشات گرفتن derive
توصیف کردن describe
توصیف description
بیابان، ترک کردن desert
لایق بودن deserve
طراحی کردن design
طراح designer
نیاز، نیاز داشتن desire
میز تحریر desk
مستاصل desperate
علیرغم despite
نابود کردن destroy
نابودی destruction
جزییات detail
باجزییات detailed
تشخیص دادن detect
تصمیم گرفتن و تعیین کردن determine
توسعه دادن develop
در حال توسعه developing
توسعه development
دستگاه device
وقف کردن، اختصاص دادن devote
دیالوگ dialog
مردن die
رژِیم غذایی diet
تفاوت داشتن differ
تفاوت difference
متفاوت different
به شکل متفاوت differently
دشوار difficult
دشواری difficulty
کندن، حفر کردن dig
دیجیتال digital
بُعد dimension
اتاق غذاخوری dining room
شام dinner
مستقیم direct
جهت، آدرس direction
به شکل مستقیم directly
کارگردان director
خاک و کثیفی dirt
کثیف dirty
ناتوانی disability
مخالفت کردن disagree
ناپدید شدن disappear
فاجعه disaster
دیسیپلین discipline
بحث و مکالمه discourse
کشف کردن discover
کشف discovery
تبعیض discrimination
بحث کردن discuss
مباحثه discussion
بیماری disease
ظرف، غذا dish
مرخص کردن dismiss
بی نظمی، اختلال disorder
نمایش دادن display
مشاجره، نزاع dispute
فاصله distance
دور (از هم) distant
متفاوت، مشخص distinct
تمایز distinction
تمییز دادن، تشخیص دادن distinguish
توزیع کردن distribute
توزیع distribution
بخش، ناحیه district
گوناگون diverse
گوناگونی diversity
تقسیم کردن divide
بخش، قسمت، تقسیم بندی division
طلاق گرفتن، طلاق divorce
دی ان ای DNA
انجام دادن، فعل کمکی در انگلیسی do
دکتر doctor
سند document
سگ dog
خانگی، اهلی domestic
چیره dominant
چیره شدن dominate
در door
دوتایی، دوبل double
شک داشتن doubt
پایین down
مرکز شهر downtown
جین، 12 تا dozen
پیش نویس، چرک نویس draft
کشیدن، کشاندن drag
درام drama
دراماتیک dramatic
به شکل دارماتیک، به شکل قابل توجه dramatically
کشیدن draw
نقاشی drawing
رویا، رویا دیدن، رویا داشتن dream
لباس، لباس پوشیدن dress
نوشیدن، نوشیدنی drink
رانندگی کردن، انگیزه دادن drive
راننده driver
انداختن، قطره drop
دارو، مواد مخدر drug
خشک، خشک کردن dry
مقرر due
در طول (زمان) during
گرد و خاک dust
وظیفه duty

کلمات پرکاربرد حرف E انگلیسی

کلمه به فارسی کلمه به انگلیسی
هر، هر یک، هر کدام each
مشتاق eager
گوش ear
زود early
به دست آوردن، در آوردن (پول) earn
درآمدها، دخل earnings
زمین، سیاره زمین earth
راحتی، تسهیل کردن ease
به راحتی easily
شرق east
شرقی eastern
راحت، آسان easy
خوردن eat
اقتصادی economic
علم اقتصاد economics
اقتصاد دان economist
اقتصاد economy
لبه، شُرُف edge
ویرایش edition
ویرایشگر editor
تربیت کردن، تعلیم دادن educate
تحصیلات education
تحصیلی، آکادمیک educational
معلم، مربی educator
تاثیر effect
موثر effective
به شکل موثر effectively
بازدهی، راندمان efficiency
بهینه efficient
تلاش effort
تخم مرغ egg
هشت eight
هر کدام، همچنین (در جملات منفی) either
مسن elderly
انتخاب کردن elect
انتخابات election
برقی electric
الکتریسیته، برق electricity
الکترونیک electronic
عنصر، المان element
پایه، مبتدی elementary
حذف کردن، از بین بردن eliminate
نخبه، زبده elite
دیگر else
جای دیگر elsewhere
ایمیل، نامه الکترونیکی e-mail
در آغوش گرفتن، پذیرفتن embrace
ظاهر شدن، پدید آمدن emerge
اورژانسی emergency
انتشار دادن، پخش کردن، ترشح کردن emission
احساس emotion
احساسی emotional
تاکید emphasis
تاکید کردن emphasize
به کار گرفتن، استخدام کردن employ
کارمند employee
کارفرما employer
استخدام employment
خالی، پوچ empty
توانا ساختن، فعال کردن enable
رویارو شدن encounter
تشویق کردن encourage
اتمام، تمام کردن end
دشمن enemy
انرژی energy
اجرا (قانون)، اعمال enforcement
به کار گرفتن engage
موتور engine
مهندس engineer
مهندسی engineering
انگلیسی English
بالا بردن، پیشرفت دادن enhance
لذت بردن enjoy
عظیم enormous
کافی enough
اطمینان حاصل کردن ensure
داخل شدن enter
شرکت، سازمان enterprise
تفریح entertainment
تمام، کامل، تمام و کمال entire
به شکل کامل entirely
ورودی entrance
مدخل، ورودی entry
محیط، محیط زیست environment
زیست محیطی environmental
اپیزود، قسمت episode
برابر equal
به شکل برابر equally
تجهیزات equipment
عصر، دوره era
مشکل، اشتباه error
خروج، خارج شدن escape
به شکل خاص، مخصوصا especially
مقاله essay
لازم essential
در اصل، به شکل ضروری essentially
بنا نهادن، تاسیس کردن establish
نهاد، سازمان establishment
ملک، دارایی estate
تخمین زدن estimate
غیره (مثلا “و غیره”) etc
علم اخلاق، اخلاقیات ethics
نژادی، قومی ethnic
اروپایی European
ارزیابی کردن evaluate
ارزیابی evaluation
حتی، زوج even
عصر، شب evening
رویداد، رخداد event
سرانجام eventually
همواره، تابحال ever
هر، همه every
هرکس، همه کس everybody
هر روز everyday
هر کس، همه کس everyone
همه چیز everything
همه جا everywhere
مدرک evidence
تکامل evolution
تکامل پیدا کردن evolve
دقیق exact
دقیقا exactly
بررسی، امتحان examination
بررسی کردن examine
مثال example
فراتر رفتن exceed
عالی excellent
بجز except
استثنا exception
رد و بدل کردن exchange
هیجان انگیز exciting
اجرایی executive
ورزش کردن، ورزش exercise
نمایش دادن exhibit
نمایشگاه، نمایش exhibition
وجود داشتن exist
وجودیت existence
موجود existing
گسترش دادن، توسعه دادن expand
توسعه، گسترش expansion
انتظار داشتن expect
انتظار expectation
خرج، هزینه expense
گران expensive
تجربه experience
آزمایش experiment
کارشناس، متخصص expert
توضیح دادن explain
توضیح explanation
منفجر شدن explode
کاویدن explore
انفجار explosion
نمایش دادن، فاش کردن، نشان دادن، قرار دادن در معرضِ … expose
نمایش، در معرض گذاری exposure
بیان کردن express
بیان expression
کش دادن extend
امتداد extension
طولانی extensive
وسعت، حد و اندازه extent
بیرونی external
اضافه extra
خارق العاده extraordinary
شدید extreme
شدیدا extremely
چشم eye

کلمات پرکاربرد حرف F انگلیسی

کلمه به فارسی کلمه به انگلیسی
بافت، فابریک fabric
صورت، روبرو شدن face
امکانات facility
واقعیت fact
فاکتور factor
کارخانه factory
استادان دانشکده، گروه (مثل گروه معماری در دانشکده هنر و معماری) faculty
پژمردن، کمرنگ شدن fade
شکست خوردن fail
شکست failure
منصفانه fair
نسبتا، تا حدی، به شکل منصفانه fairly
ایمان faith
افتادن، پاییز fall
غلط false
آشنا familiar
خانواده family
مشهور famous
طرفدار، پنکه، باد زدن fan
فانتزی، خیال fantasy
دور far
مزرعه farm
کشاورز farmer
فشن fashion
سریع fast
چاق، چربی fat
سرنوشت fate
پدر father
خطا fault
لطف favor
مورد علاقه، دلخواه favorite
ترس fear
ویژگی feature
فدرال federal
دستمزد، فی، هزینه fee
غذا دادن feed
حس کردن feel
احساس feeling
هم رتبه، شخص، یارو fellow
خانم female
فنس fence
کم few
کمتر fewer
فیبر fiber
تخیلی fiction
زمین، زمینه field
پانزده fifteen
پنجمین fifth
پنجاه fifty
جنگ، مبارزه، مبارزه کردن fight
مبارز fighter
رقم، شکل، فیگور figure
فایل، پوشه file
پر کردن fill
فیلم film
نهایی final
در نهایت finally
پول، مالی finance
مالی financial
پیدا کردن find
کشف finding
خوب، جریمه کردن fine
انگشت finger
تمام کردن finish
آتش fire
شرکت، پابرجا firm
اولین first
ماهی fish
ماهیگیری fishing
روی فرم، به اندازه (برای لباس) fit
فیتنس fitness
پنج five
تعمیر کردن fix
پرچم flag
آتش flame
آپارتمان، صاف flat
طعم flavor
فرار کردن flee
گوشت flesh
پرواز flight
شناور بودن float
کف، طبقه floor
جریان flow
گل flower
پرواز کردن، مگس fly
تمرکز کردن، تمرکز focus
مردم، مردمی folk
دنبال کردن follow
آتی following
سیل flood
پا foot
فوتبال، فوتبال امریکایی football
حرف اضافه به معنی برای for
مجبور کردن، نیرو force
خارجی foreign
مرغزار، جنگل forest
تا ابد، برای همیشه forever
فراموش کردن forget
شکل، فرم، شکل دادن form
رسمی formal
تشکیل formation
سابق former
فرمول formula
جلو، رو به جلو forth
شانس و اقبال، ثروت fortune
رو به جلو forward
بنیاد نهادن found
موسسه خریه، بنیاد foundation
موسس founder
چهار four
چهارمین fourth
قاب frame
چارچوب framework
آزاد، رایگان free
آزادی freedom
یخ بستن freeze
فرانسوی French
فرکانس، تکرار frequency
مکرر frequent
به شکل مکرر frequently
تازه fresh
دوست friend
صمیمی، دوستانه، گرم friendly
دوستی friendship
از from
جلو front
میوه fruit
دلسردی frustration
سوخت fuel
پر full
کاملا fully
باحال fun
عملکرد، عمل کردن function
تامین مالی کردن fund
اساسی fundamental
سرمایه گذاری، تامین بودجه funding
مراسم ختم funeral
بامزه funny
اسباب و اثاثه (صندلی و تخت و …) furniture
به علاوه، علاوه بر آن furthermore
آینده future

کلمات پرکاربرد حرف G انگلیسی

کلمه به فارسی کلمه به انگلیسی
به دست آوردن، دستاورد gain
کهکشان galaxy
گالری gallery
بازی game
گنگ، گروه خلافکار gang
شکاف، اختلاف gap
گاراژ garage
باغ، باغچه garden
سیر garlic
گاز، بنزین gas
دروازه، گیت gate
جمع شدن، گرد هم آوردن gather
خیره شدن، زل زدن gaze
دنده gear
جنسیت gender
ژن gene
کلی، عمومی، ژنرال general
تعمیم دادن generalize
به شکل کلی generally
ایجاد کردن generate
نسل generation
ژنتیکی genetic
جنتلمن gentleman
به آرامی gently
آلمانی German
حرکت و ادا و اصول، ژست gesture
گرفتن، شدن get
شبح ghost
عظیم، غول giant
هدیه، استعداد gift
مستعد، دارای استعداد gifted
دختر girl
دوست دختر girlfriend
اعطا کردن، دادن give
معین، مفروض، قسمت سوم فعل give given
خوشحال glad
نظر اجمالی، نظر اجمالی انداختن glance
شیشه، لیوان glass
جهانی global
دستکش glove
رفتن go
هدف goal
خدا God
طلا gold
طلایی golden
گلف golf
خوب good
دولت government
اداره کننده governor
گرفتن grab
سطح، تصحیح کردن و نمره دادن grade
تدریجا gradually
فارغ التحصیل شدم graduate
ذره، دانه grain
عظیم، بزرگ grand
پدربزرگ grandfather
مادربزرگ grandmother
اعطا کردن، عطا کردن grant
چمن grass
قبر، مرگبار grave
خاکستری gray
عالی، بزرگ great
بزرگترین greatest
سبز green
خاروبار grocery
زمین ground
گروه group
رشد کردن، رشد دادن grow
در حال رشد growing
رشد growth
تضمین، تضمین کردن guarantee
محافظت کردن، محافظ guard
حدس زدن، حدس guess
مهمان guest
راهنمایی کردن، راهنما guide
راهبرد، رهنمون guideline
گناهکار guilty
اسلحه gun
فرد، یارو guy
بیشتر بخوانید: آموزش زبان انگلیسی
اشتراک گذاری:

دوره های آموزشی مرتبط

آموزش زبان انگلیسی در سفر
81%
تخفیف

انگلیسی در سفر

5.00 1 رای
1,000,000 تومان قیمت اصلی 1,000,000 تومان بود.189,000 تومانقیمت فعلی 189,000 تومان است.
مصطفی ساهری
3,648
1,000,000 تومان قیمت اصلی 1,000,000 تومان بود.189,000 تومانقیمت فعلی 189,000 تومان است.
آموزش پایه تا پیشرفته زبان انگلیسی (A1 تا C1)

آموزش پایه تا پیشرفته زبان انگلیسی (A1 تا C1)

4.83 12 رای
8,000,000 تومان
مصطفی ساهری
1,503
8,000,000 تومان

7 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

  • User avatar Aghamohammad گفت:
    ۱۴۰۳/۰۶/۲۴ در ۱:۴۰ ب.ظ

    خیلی هم عالی بود خیلی هم ممنون از شما

    پاسخ
  • User avatar Mr.tik گفت:
    ۱۴۰۳/۰۵/۱۵ در ۱۲:۱۰ ب.ظ

    سلام خسته نباشید چرا فقط تا حرف جی داره لژفا بقیه رو هم بزارید خیلی ضروریه دستتون درد نکنه که زحمت می کشید رایگان میزارید

    پاسخ
  • User avatar طرلان گفت:
    ۱۴۰۳/۰۵/۱۰ در ۲:۴۰ ب.ظ

    سلام ممنونم، کاش لطف کنید تلفظ صحیح کلمات رو هم آموزش بدید

    پاسخ
  • User avatar mohammad edris noori گفت:
    ۱۴۰۳/۰۳/۰۱ در ۹:۲۴ ق.ظ

    سلام محمد ادریس نوری هستم من اهل افغانستانم من الان تویی امر یکاهستم مشکلی بزرگم انگلیسی صحبت نمیتوانم کنم یک جهان از مردم سپاس گذارم ایران مرسی

    پاسخ
  • User avatar Sara گفت:
    ۱۴۰۲/۱۲/۲۷ در ۴:۳۴ ب.ظ

    خیلی هم عالی و کاربردی
    فقد ادامه شم بزارین

    پاسخ
  • User avatar سام گفت:
    ۱۴۰۲/۱۱/۲۶ در ۱:۰۱ ق.ظ

    بسیار عالی و کاربردی. فقط یه سوال چرا فقط تا حرف g هست و حدود 1200 تا لغته؟

    پاسخ
    • User avatar علی بهادری گفت:
      ۱۴۰۲/۱۱/۲۶ در ۳:۳۰ ب.ظ

      سلام بخش های جدید به زودی اضافی میشود.

      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

لوگو زبان مستر فوتر

زبان مستر، در راستای امر ارتقاء سطح آموزش زبان‌ ترکی استانبولی، آموزش زبان فرانسه، آموزش زبان آلمانی و آموزش زبان انگلیسی؛ تلاش بر این دارد تا یادگیری این زبان‌ها را با ابزارهای کاربردی و هم‌چنین پشتیبانی قوی، برای زبان‌آموزان راحت‌تر کند.

  • آدرس: تهران، جردن، عاطفی شرقی، ساسان، پلاک 4
  • 02191035152
  • info@zabanmaster.com
دسترسی سریع
  • بلاگ
  • دوره های آموزشی
  • حساب کاربری
  • درباره ما
  • قوانین و مقررات
  • تماس با ما
  • اپلیکیشن آموزش زبان
مجوزها


logo-samandehi


logo-enamad

nashr-digital

bank-license
تمامی حقوق برای سایت زبان مستر محفوظ می باشد.

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت